رسته‌ها
خرد داوری کند: نقد شریعتی
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 17 رای
نویسنده:
درباره:
علی شریعتی
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 17 رای
کتاب نقدیست بر شریعتی به شکل پراکنده اما معطوف به نظریات شریعتی در مورد تشیع ، گذشته از لحن تند و زننده کتاب، نویسنده شریعتی را از مخالفین تشیع می‌داند. عناوینی چند از کتاب عبارتند از : «اعتراض بر دفترچه انتظار مذهب اعتراض»، «اعتراض بر دفتر چه تشیع علوی و تشیع صفوی»، «اهانت به رسول گرامی اسلام»، «جسارت به پرچمداران تشیع»، «حمله کودکان مغرضانه به روحانیت»، «خود را به مانند پیمبران معرفی کردن»، « مدعی وحی شده»، «نماز و روزه و حج و مراسم عزاداری را به مسخره گرفته است»، و….
دکتر شریعتی می گوید: من جامع معقول و منقول نیستم و فقط در یک رشته خاص چیزی بلدم، و همه مسائل را از همان وجهه - که وجهه اجتماعی و جامعه شناسی است - مطرح می کنم و وجوه دیگر مسئله را متخصصین و کسانی که در این رشته ها کار کرده اند و آگاهی دارند باید طرح کنند. بنابراین این را باید یادآوری کنم که آنچه می گویم تمام آنچه در این باب باید گفته شود نیست بلکه آن چیزی است که من می توانم در این باب بگویم و این یادآوری برای همه مسائلی که در اسلام مطرح می کنم صادق است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
315
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1396/07/15
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خرد داوری کند: نقد شریعتی

تعداد دیدگاه‌ها:
17
سخن در بیان شطری از احوالات شهید، اسلامی را با این کلام به پایان می‌بریم که: اسلامی، عاشق بود؛ عاشقی صادق و سوخته جان و شهادتش در آستانه خجسته شب میلاد دومین امام معصومِ مظلومِ شیعه، امام مجتبی (ع)، شهادتنامه این صداقت.
کتاب «پیوند اشک و خون ناگسستنی است» یکی از آخرین آثار اسلامی است که در تبیین مبانی شرعیِ شعائر حسینی (ع) و پاسخگویی به شبهات وارده در این زمینه نوشته و ظاهراً حروفچینیِ نه چندان خوشایندِ آن نیز توسط خود وی انجام گرفته است. دیباچه این کتاب تقدیم‌نامه‌ای عاشقانه و پرسوز و گداز در پی دارد که نشانه شور و حال شگفت اسلامی و غربت وی در واپسین ایام حیات است. در آنجا می‌خوانیم:
«تقدیم به تو، ای چراغ هدایت و کشتی نجات؛ تقدیم به تو، ای دادرس مظلومان؛
این غلام سالخورده‌ات که عمری در راه ولای تو، عاشقانت را به راه تو، به راه خواسته تو، به راه عشق تو و ایمان تو، به راهی که صمیمانه قیام کردی و مردانه جان دادی، رهنمون بودم، اکنون دست غدار روزگار، در کنج قفس، با پر و بال بسته محبوسم کرده و در دریای عشق تو غوطه‌ورم. به کنجی نشسته‌ام و به تو می‌نگرم و در تو فکر می‌کنم. می‌سوزم و می‌سازم به امید آن روز که پر درآرم و از این ظلمتکده به کوی تو خرامم و سیمای دل‌آرای تو بینم. سخن خدا را از لب‌های تو بشنوم و از دیده، اشک بریزم، خون جاری سازم... نی، نی، لبخند دلنواز تو بینم و جان گیرم. ای آغاز و انجام آرزوهای من! این هدیه موری است به ساحت سلیمان کربلا به امید آنکه بپذیردم و قبول درگاهش افتد. این سطوری است که به عشق تو و عزیزان دلباخته و پرسوخته جان به کفِ نیمروزِ مکتب عاشقانه تو نوشته شده، بدان آرزو که در روز محشر، نوازشم فرمایی، انعامم دهی و از چشمه احسانت حیات جاویدم بخشی. شفیعم گردی، دستم گیری، خدای منّان را از این بنده پریشان روزگار، خوشنود فرمایی.
آمین، ثم آمین، یا رب العالمین
خاکسار کوی عشقت، اسلامی».
خرد داوری کند: نقد شریعتی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک