من موش بودم
نویسنده:
فیلیپ پولمن
مترجم:
شهره نورصالحی
امتیاز دهید
شبی، پسر جوانی در خانهی "باب" پیر و همسرش، جون، را به صدا درمیآورد. او در جواب همهی پرسشهای آن دو تنها یک چیز میگوید: "من موش بودم". دو زوج پیر خوشقلب او را به فرزندی میپذیرند. خبر وجود پسرکی که ادعا میکند زمانی موش بوده به سرعت به قصر سلطنتی رسیده و دانشمند دربار برای مطالعه بر روی او، پسرک را از خانواده برای چندروزی مطالبه میکند. اما بر اثر یک بیتوجهی، پسرک که از گربهی دانشمند ترسیده، با هراسی عجیب خود را از پنجره به بیرون پرت کرده و اسیر دست یک صاحب سیرک میشود. صاحب سیرک و همسرش، راجر را گرسنه در سرما نگاه میدارند و او را به مردم نشان داده و در ازای آن پول دریافت میکنند. شبی عدهای جوان برای آن که از خصوصیت موش بودن وی استفاده کرده و ...
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی من موش بودم