بودا
نویسنده:
کارن آرمسترانگ
مترجم:
نسترن پاشایی
امتیاز دهید
کَرِن آرمسترانگ معتقد است طرح کلی زندگی بودا بسیار شبیه به عیسای تاریخی است. فهم زندگی بودا، آمیخته به فهم پدیدارشناسانه آموزه اوست و برعکس. وی نیروانه را ناانسان وار و غیرمتشخص تفسیر می کند، زیرا بودا از خود فراتر رفته بود. به نظر می رسد تجربه گرایی آرمسترانگ متناسب با عمل گرایی فرهنگ غرب است. مراد نویسنده از تجربه، یک تجربه اشراقی است که فراتر از تجربه ظاهری بوده و عرفانی و باطنی است. گویا نظریه او متعلق به دوران مدرن میانی باشد، نه متقدم و نه متاخر. بنابراین با استیس هم نظر است.
آرمسترانگ معتقد است که بودا برای هر گروهی که از ناملایمات خسته هستند، چیزی دارد، هم برای ملحدان، هم انسان گرایان و هم شریعت گریزان. او این دین را الحادی نمی بیند و معتقد است ارزش نیروانه، همان ارزش جستجوی مطلق خداست.
بودا در واقع به جنبه روانی یوگا هم اهمیت داد و آن را دنبال کرد. بودا تمایزی نسبت به دیگر مکاتب زمان خود نداشت، بلکه اتفاقا عدم تمایز و هماهنگی با روح تاریخی بشر بود که آن را عمومی کرد. در سطح خواص مراقبه اصل و اخلاق جمعی فرع بود، اما در سطح عوام اخلاق اصل و مراقبه فرع در نظر گرفته می شد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بودا از همان ابتدا برای همه مردم نسخه ای داشت نه فقط خواص؛ چرا که رنج، هم در توده مردم، و هم در سطحی بالاتر درک می شد.
روش کریدرز و آرمسترانگ در بررسی و مطالعه این آیین متفاوت است. آرمسترانگ معتقد است متون بودایی زبان اسطوره ای دارد. روش وی نیز هرمنوتیکی و پدیدارشناختی است. اِلیاده نیز می گفت زبان دینی، همان زبان اسطوره های یک دین است. الیاده در کتاب اسطوره بازگشت ابدی می گوید «زبان اسطوره خصوصیات جزئی قهرمان است که حذف می شود. اگر بخواهیم شخصیتی را به صورت اخلاقی نشان دهیم که هم کیش شخصیت نشود و هم او را سر نِمون (آرکی تایپ) ارائه دهیم، باید با زبان اسطوره ای نشانش دهیم تا به یک دوره خاص تاریخی تعلق نیابد.
آرمسترانگ بودیسم را دینی بسیار اخلاقی معرفی می کند. چرا که به صورت سلبی مَنیَّت و خودیَّت را نفی می کند؛ و به نحو ایجابی تلاش دارد تا مهرورزی و شفقت به دیگران را سرلوحه زندگی قرار دهد. جوهر این دین غم خوارگی است و در این باب سطح عوام و خواص فرقی ندارد؛ هرچند دارای درجات و مراتبی است.
بیشتر
آرمسترانگ معتقد است که بودا برای هر گروهی که از ناملایمات خسته هستند، چیزی دارد، هم برای ملحدان، هم انسان گرایان و هم شریعت گریزان. او این دین را الحادی نمی بیند و معتقد است ارزش نیروانه، همان ارزش جستجوی مطلق خداست.
بودا در واقع به جنبه روانی یوگا هم اهمیت داد و آن را دنبال کرد. بودا تمایزی نسبت به دیگر مکاتب زمان خود نداشت، بلکه اتفاقا عدم تمایز و هماهنگی با روح تاریخی بشر بود که آن را عمومی کرد. در سطح خواص مراقبه اصل و اخلاق جمعی فرع بود، اما در سطح عوام اخلاق اصل و مراقبه فرع در نظر گرفته می شد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بودا از همان ابتدا برای همه مردم نسخه ای داشت نه فقط خواص؛ چرا که رنج، هم در توده مردم، و هم در سطحی بالاتر درک می شد.
روش کریدرز و آرمسترانگ در بررسی و مطالعه این آیین متفاوت است. آرمسترانگ معتقد است متون بودایی زبان اسطوره ای دارد. روش وی نیز هرمنوتیکی و پدیدارشناختی است. اِلیاده نیز می گفت زبان دینی، همان زبان اسطوره های یک دین است. الیاده در کتاب اسطوره بازگشت ابدی می گوید «زبان اسطوره خصوصیات جزئی قهرمان است که حذف می شود. اگر بخواهیم شخصیتی را به صورت اخلاقی نشان دهیم که هم کیش شخصیت نشود و هم او را سر نِمون (آرکی تایپ) ارائه دهیم، باید با زبان اسطوره ای نشانش دهیم تا به یک دوره خاص تاریخی تعلق نیابد.
آرمسترانگ بودیسم را دینی بسیار اخلاقی معرفی می کند. چرا که به صورت سلبی مَنیَّت و خودیَّت را نفی می کند؛ و به نحو ایجابی تلاش دارد تا مهرورزی و شفقت به دیگران را سرلوحه زندگی قرار دهد. جوهر این دین غم خوارگی است و در این باب سطح عوام و خواص فرقی ندارد؛ هرچند دارای درجات و مراتبی است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بودا