خانجون و کوچه پریون
نویسنده:
شرمین نادری
امتیاز دهید
✔کتاب «خانجون و کوچه پریون» رمانی است درباره محله شمیران قدیم که آیین و رسوم و کوچه باغهای گذشته را به تصویر میکشد و نویسنده خاطرات خود را برای نسل امروز بازگو میکند.
از متن کتاب: دم دم آخر پاییز، همون سالی که اولش من رفتم مدرسه شمرون و آخرش پسرخاله بزرگه مدرسه رو ول کرد رفت وردست باباش، تو شمرون، تب عارض شد، اونم چه تبی، مُحَرِقِه و خناقآور و کشنده، جوری که قدیمیترها میگفتن قهرِ فلکه و غضب ملکالموته از بیحیایی بچهها. لابد محض همین هم بود که پیرزنهای همسایه دوره افتاده بودن واسه دعاخونی و طلسم نوشتن به دیوار مریضها و با دود اسفند و بشقاب هفت کوکب میخواستن کاری بکنن که حکیمهای دورهدیده با دوا و درمون از پسش بر نیومده بودن.
این وسط بین ما، اون که از همه خرابکارتر بود اول از همه افتاد، پسرخالهکوچیکه که این روزها کارش شده بود زاغ سیاه آقارضای همسایه رو چوب زدن و بعد هم فکر و خیال کردن دربارهی رازی که آقارضا تو سینه داشت که خانجون میگفت قصهی خوبی ازش درمییاد.
بیشتر
از متن کتاب: دم دم آخر پاییز، همون سالی که اولش من رفتم مدرسه شمرون و آخرش پسرخاله بزرگه مدرسه رو ول کرد رفت وردست باباش، تو شمرون، تب عارض شد، اونم چه تبی، مُحَرِقِه و خناقآور و کشنده، جوری که قدیمیترها میگفتن قهرِ فلکه و غضب ملکالموته از بیحیایی بچهها. لابد محض همین هم بود که پیرزنهای همسایه دوره افتاده بودن واسه دعاخونی و طلسم نوشتن به دیوار مریضها و با دود اسفند و بشقاب هفت کوکب میخواستن کاری بکنن که حکیمهای دورهدیده با دوا و درمون از پسش بر نیومده بودن.
این وسط بین ما، اون که از همه خرابکارتر بود اول از همه افتاد، پسرخالهکوچیکه که این روزها کارش شده بود زاغ سیاه آقارضای همسایه رو چوب زدن و بعد هم فکر و خیال کردن دربارهی رازی که آقارضا تو سینه داشت که خانجون میگفت قصهی خوبی ازش درمییاد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خانجون و کوچه پریون