عطر نفس های تو
نویسنده:
الهه موذنی لطف آباد
امتیاز دهید
درباره کتاب :
گیسوان تابدارم را تکانی دادم و دسته ای از موهای را جلوی سینه انداختم . چادر قد یشمی کوچکی بر سرم کردم و جلوی آینه ایستادم .ناباورانه خود را برانداز کردم. چگونه می توانستم به خود بقبولانم که در شانزده سالگی برایم خواستگار آمده است ؟ البته به گفته ی دایه حالا هم برای ازدواج دیر شده بود . او همیشه می گفت قدیم تر از این ها دختر ها سالگی به خانه ی بخت می رفتند . تازه حق مکتب رفتن را هم نداشتند . چه رسد به این که مشق پیانو کنند و گاهی هم بی نقاب با مرد ها هم صحبت شوند .
بیشتر
گیسوان تابدارم را تکانی دادم و دسته ای از موهای را جلوی سینه انداختم . چادر قد یشمی کوچکی بر سرم کردم و جلوی آینه ایستادم .ناباورانه خود را برانداز کردم. چگونه می توانستم به خود بقبولانم که در شانزده سالگی برایم خواستگار آمده است ؟ البته به گفته ی دایه حالا هم برای ازدواج دیر شده بود . او همیشه می گفت قدیم تر از این ها دختر ها سالگی به خانه ی بخت می رفتند . تازه حق مکتب رفتن را هم نداشتند . چه رسد به این که مشق پیانو کنند و گاهی هم بی نقاب با مرد ها هم صحبت شوند .
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عطر نفس های تو
به شخصه زیاد خوشم نیومد
ازش کار دیگه ای این سالی که دارد تمام می شود در نمایشگاه گرفتم...
ممنون