غرب غربت
نویسنده:
مهران رامش جان
امتیاز دهید
مجموعه شعر غربِ غُربت حاصل تجربه های شخصی نویسنده کتاب، از زندگی دور از وطن خویش است. شاعر در این مجموعه شعر از احساساتی مانند دلتنگی، تنهایی، نوستالژی و ناامیدی از رسیدن به رویاها مینویسد. احساساتی که همه مهاجران حداقل در برهه ای از زندگی با آن روبرو بوده اند.
بخشی از مقدمه کتاب:
"رک و پوست کنده باید گفت که غربت تور و سیاحت نیست، غربت مسافرت های ده یا بیست روزه نیست، غربت هرگز خانه نیست. غربت شاید کمی آسایش بهتر، که در آن هم جای تردید است اما آرامش خیال نیست. غربت رنگ های استثنا دارد، نامساوی ها دارد، تنهایی ها دارد، دل تنگی ها دارد، افسردگی ها دارد و در به دری ها. غربت سایه ای است از ما، نامتلق، پرمشغله و گم که هی می رود و می آید... و چه ساده باید بود که فکر کنیم با رسیدن به آنجاها، همه چیز آسان خواهد شد."
بیشتر
بخشی از مقدمه کتاب:
"رک و پوست کنده باید گفت که غربت تور و سیاحت نیست، غربت مسافرت های ده یا بیست روزه نیست، غربت هرگز خانه نیست. غربت شاید کمی آسایش بهتر، که در آن هم جای تردید است اما آرامش خیال نیست. غربت رنگ های استثنا دارد، نامساوی ها دارد، تنهایی ها دارد، دل تنگی ها دارد، افسردگی ها دارد و در به دری ها. غربت سایه ای است از ما، نامتلق، پرمشغله و گم که هی می رود و می آید... و چه ساده باید بود که فکر کنیم با رسیدن به آنجاها، همه چیز آسان خواهد شد."
آپلود شده توسط:
مهران رامش جان
1396/03/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی غرب غربت