رسته‌ها
افلاکیان سیستان - جلد 1
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 7 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 7 رای
زندگی‏نامه شهدای پشت آب: شهرستان نیمروز؛
آن زمان که مردم تمامی بلاد مسلمین بعد از هر نماز لب به سبّ و دشنام مولا علی× می‏گشودند، در جهان اسلام تنها مردمی که این فعل شنیع را مرتکب نشدند و بهای گزافی بابتش پرداختند، پیشینیان همین مردم سیستان بودند و همینانند که به دلاوری و شجاعت اسطوره تاریخند.
به قول فردوسی بزرگ:
خـجسته بر و بوم زابل که شیر همی پروراند گـــــــوان دلیر
و یا فرخی سیستانی که می‏سراید:
سیـستان خـانة مردان جهانـست و بـدو
شــرف خـانـه مــردان جهان تا محشر
قلم و حقیر با هم عهد کردیم تا سادگی، بی‏ادعایی، گمنامی و صداقت را از شهیدان بیاموزیم؛ قلم، صداقت و یکرنگی و سادگی کلام را (دور از لفاظی‏های متملقانه و دروغ‏مآبانة ادبی) در خدمت شهیدان آورد و این ناتوان نیز سعی کنم به مدد خدای شهیدان، بی‏ادعایی و بی‏ریایی و خلوص نیت را از خود شهیدان بگیرم، آنچه از بیان مبارک والدین و خانواده محترم شهیدان به گوش خویش شنیده و با چشم دیده‏ام بی کم و کاست و در نهایت امانتداری به رشتة تحریر و ثبت در این مجموعه آورم.
به قول مؤلف امین تاریخ بیهقی: «... گرد زوایا و خبایا بگردم تا هیچ از احوال پوشیده نماند.» و آنچه را نقل کنم که به گفته بیهقی «به معاینه من است». یعنی به چشم خود دیده‏ام و زندگی و راه آنان را در تاریکی خود ساخته دنیایم، چراغی فرا راه خویش بدانم.
با صـبـا در چـمـن لالـه سحر می‏گفتم
که شهیدان که‏اند این همه خونین کفنان
برحسب تکلیفی که بر این قلم محول شد، برخود فرض دیدم در راهی وارد شوم که سالکان الی الله و طلایه داران علم و معرفت و معنویت، خود را شاگرد راهیان آن راه می‏دانند:
نـه من سبـوکـش ایـن دیر رند سـوزم و بس
بسا سرا، که در این آستانه سنگ و سبوست
این کار و این مسئولیت را همان بار امانت الهی می‏دیدم که:
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیـوانـــه زدند
چرا که شهیدان آنانی‏اند سبک سیر و عرش آشیان، که راه صد ساله را یک شبه پیموده‏اند و من جا مانده در وابستگی‏های مادی کجا و فهم و درک عظمت مقام آن برتر از فرشتگان کجا؟
همان مخلصانی که جان شیرین در طبق اخلاص گذاشتند و جانانه تقدیم خدای متعال، برطبق فرمایش مرشد و مراد خویش (امام راحل ره) نمودند.
همان‏ها که شلمچه و جای جای مرزهای غربی و شرقی کشور، نردبان عروجشان به قرب الهی شد؛ و به یقین ندای {یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ} شنیدند و از سوی حق به {فَادْخُلِی فِی عِبَادِی} دعوت شدند.
حال چه باک اگر در موانع ایذایی دشمن جسم اطهرشان بماند و بعد ایامی مدید فقط نشانی به وطن برگردد؛ همچون شهید برات جهانتیغ و یا پیکر نحیف و تکیده آن رزمنده محجوب با سیمایی معنوی که فرشتگان به حالش غبطه می‏خورند؛ بعد از سال‏ها از کربلای شلمچه به سیستان برگردد و برای مادر داغدار هنوز قابل شناسایی باشد در حالی که انگشتری بر انگشتش همچنان درخشان است؛ مثل بسیجی چهارده ساله شهید عباس عنایت.
عنایت به اخلاص آنانی که وقتی دل به آب اروند زده که خود را آن طرف رود برسانند، جسم و جان و روح را به خدا سپرده حتی جلیقه نجات را هم در آوردند و گفتند «اگر خدا بخواهد ما را حفظ کند خواهد کرد و گرنه از این پلاستیک هم کاری ساخته نیست».
چه می‏دیدند آن دم شهید اسحاق قائمی‏ها که این‏گونه با خدا معامله کردند؟
با یاد آوری شهامت و ایثار آن ارتشی دلاور که برای اجرای پیام امام راحل() در امنیت کردستان از جان مایه گذاشت و پس از آن داوطلبانه تا آخر در کنار مدافعان خرمشهر بود؛ و با عبور هر نیمه شب از کارون پشت دشمن را می‏لرزاند، چونان شهید غلامعلی هراتی؛ چگونه می‏توان از بی‏فایدگی خویش تأسف نخورد؟!
آیا نباید در مقابل این همه فرشته‌خویی و ذوب در اسلام شدن شهیدان، سر تعظیم فرو آورم؛ و از خویشتن خویش شرمنده باشم؟! حرف دلم را در چند دوبیتی به گویش محلی سیستانی خطاب به شهیدان می‏سرایم و از ساحت قدسی‏شان در این امر خطیر مدد خواهم:
شهیدان!
بیه او سر قبره تو، شما منه صدا کو منـه دینیا گرفتـه، تو منه بیا جدا کو
و حـقــه خــالـــق و حـقـه رفـاقـت دعــای پـیـش خـدا ور بـی‏وفا کو
ترجمه فارسی:
بر سر مزارتان می‏آیم، شما صدایم کنید. اسیر دنیایم؛ شما (از این بند) رهایم کنید.
شما را به خدایی خداوند سوگند و به حق رفاقت، که در نزد خدا برای من بی‏وفا نیز دعا کنید.
***
ای دنیا دست و پا گیره شهید و مئلـه بـد ایـتـو میـره شهـیـد و
وخدمت کاری‏ی خود خابره منه ای بــی‌توفیق دلــگیره شهیـد و
‏ای شهیدان!
این دنیا مرا در بند کشیده، نگذارید من بد بیهوده بمیرم.
مرا به خدمت‏گزاری‌تان بپذیرید که این بی توفیق خیلی دلگیر است.
***
شما نو لطفه خدا ، یگ عالمه زیاد منه بی توفیقه از غصـه آ غـمـبـاد
شهید و ‏ای پرنده گــون خــدایی ای لاک‌پشته کمک بوکنه بشه اشاد
ای شهیدان:
لطف خدا در حق شما زیاد و فراوان است اما من کم‌سعادت جا مانده، دلم لبریز غم است.
ای پرندگان سبک‌بال خدایی‌‏ای شهیدان! من لاک‏پشت بی‏دست و پا را کمک کنید تا شاد شوم.
***
اما به عنوان دلسوخته‏ای جامانده، بی‏لیاقتی که حداقل در دلش، آتش حرمانش از این بی‏توفیقی هنوز زبانه می‏کشد به خود جرئت داده قبول مسئولیت کردم چرا که:
آب دریـا را اگـر نتـوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
و من «تشنه سوخته به چشمة روشن » راه شهیدان نیم نگاهی داشته، برآنم تا به اندازة توان خویش در این راه گام بردارم که {لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وسْعَهَا}.
***
علل پدید آمدن این اثر
مدت‏هاست مسئولین محترم بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‏های دفاع مقدس،
که و ظیفة جمع‏آوری ثبت و ضبط زندگی‏نامه و آثار شهدای ارجمند را
بر عهده دارد، بر آنند تا مجموعه‏ای کامل با مراجعة مستقیم به نزد فرد فرد والدین و خانوادة محترم شهدا از زندگی آن بزرگ مردان در تمام مناطق سیستان فراهم آید. قرعه فال به نام حقیر افتاد و برای آغاز این کار «پشت آب» زابل انتخاب شد و از اواخر بهار1390 مراجعة مستقیم به منزل آن سرافرازان آغاز گردید.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
304
آپلود شده توسط:
Habibedelha42
Habibedelha42
1396/03/16

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی افلاکیان سیستان - جلد 1

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
افلاکیان سیستان - جلد 1
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک