رسته‌ها
چند بار شالگردنت را ببافم؟
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 11 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 11 رای
✔️ این مجموعه داستان، شامل هفت داستان کوتاه است که از خواندن آن لذّت خواهید برد.

ماهرخ نشسته بود روی صندلیِ مقابلِ پنجره و بافتنی می بافت. تمام سال آرام بود، شبیه یک گیاه، می نشست روبروی پنجره، زیر لب آوازی زمزمه می کرد و دستهایش مشغول بود. اما روزهایی که حالش پریشان می شد، دائما در خواب و بیداری هذیان می گفت. بی وقفه اسم امیر را به زبان می آورد و فریاد می زد. نه لب به غذا می زد و نه حتی جز با تزریق آرامبخش می خوابید. مدام در انتظار بود و در ترس، هیچکس هم نمی دانست چه چیزی او را به این روز کشانده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
30
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

آسمون ریسمون
آسمون ریسمون
4.6 امتیاز
از 126 رای
آفتاب بی غروب
آفتاب بی غروب
4.3 امتیاز
از 46 رای
چمدان
چمدان
4.4 امتیاز
از 287 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی چند بار شالگردنت را ببافم؟

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
چند بار شالگردنت را ببافم؟
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک