داستانواره های تاریخ
نویسنده:
فواد فاروقی
امتیاز دهید
✔از متن کتاب:اردشیر شاه ، ارباس را واداشت که به او نزدیک شود . زانو بزند ، و بعد به روسپی امر کرد تا بر شانه های ارباس سوار شود! زن هرزه لحظه یی درنگ کرد ، اما هنگامی که نگاهش در نگاه آمرانه شاه گره خورد ، به دستور اردشیر تن در داد ، بر شانه های ارباس قرار گرفت ، بدان گونه که بر اسب سوار می شوند! مردم کوی و گذر با چشمان خود ، مردی را می دیدند که زنی رسوا و هرزه را روی شانه هایش سوار کرده است در حالی که شاه و درباریان در پی اویند و دمی تنهایش نمی گذارند .
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی داستانواره های تاریخ