محاکمه ژاندارک
امتیاز دهید
✔️ نمایشنامه " محاکمه ژاندارک " در مورد قرون وسطی و اختلاف بین دو کشور اروپایی فرانسه و انگلیس در سال ۱۳۳۸ میلادی است که برشت به تصویر کشیده است.این اثر اشغال کشور فرانسه توسط انگلیس و ضعف مقامات فرانسه را در مقابل آن نشان می دهد.خیانت اشراف و بخصوص کلیسا در این اثر بیشتر به چشم می خورد.این اثر برشت نیز به لحاظ تاریخی سندیت دارد و برگرفته از یک واقعیت تاریخی است.
در این شرایط است که دختری ۱۷ ساله از روستا به فرمان صداهائی که خیال می کرد از جانب خدا و ملائک اعظم به او الهام می شود خود را به شکل مردان در می آورد و به خدمت شارل هفتم می رسد و در صف سپاهیان او قرار می گیرد .
ژاندارک قهرمان ملی، مذهبی، سیاسی فرانسوی نماد شجاعت، شهامت و عرق میهن پرستی، از جان گذشته و بی باک، باکره و پرهیزگار، در عین سادگی کودکانه اش، خشن و خستگی ناپذیر است. شنیدن نداهای آسمانی و قوه درک فرازمینی اش، وجوهی متعالی و والا به او می بخشد، که این زوایای دینی و الهی محبوبیت مردمی اش را می افزاید. او برای جنگیدن با دشمن، ظاهر و آرایشی مردانه به خود می گیرد. در میدان رزم، لباس مردانه به تن کرده و جنسیت اش را فراموش می کند. او با انجام این عمل بر حاکمیت مردسالار دورانش صحه می گذارد، گویی خود نیز با ظاهری زنانه، خویشتن را لایق میدان نبرد نمی داند و اساساً اعتراض، شهامت، مخالفت و قهرمانی را اعمالی مردانه می پندارد، که انجام آنها، هیئت و هیبتی مردانه می طلبد. اما به نظر می رسد ژاندارک هم جایگاه قهرمانی خود را تا اندازه یی مرهون جنسیت اش است و هم مکافات سنگین آن قهرمانی را. براساس تفکر اسطوره یی، زن پذیرنده و رویابین است و مرد مهاجم و جنگجو. در قرن ۱۴ میلادی، ژاندارک این تعریف ازلی - ابدی را درهم می شکند و وارونه می کند و دست آخر، شهید همان نگرش و روش مردمدار، کلیسامحور و قربانی گیرنده می شود.
ناگفته پیداست که ژاندارک باکره اورلئان دارای تمام خصوصیاتی است که او را بدل به اسطوره یی ماندگار می کند. ژاندارک چنان تصویر نمونه یی و بی خدشه یی از خود بر جای می گذارد، که نه تنها به مثابه الگوی تهور در ذهن و جان سرزمین اش حک می شود، که از او به بعد با تاثیر عمیقی که در حافظه تاریخ بر جا گذاشته است، هر کجا و در هر زمان در موقعیتی مشابه، قهرمانی او در خاطره بشر زنده، تکرار و ستایش می شود.
ژاندارک به قهرمان های دیگر برشت بی شباهت است. او رویه یی باستانی را پیش می گیرد، با رویکردی حسی و عاطفی خود را به دست طبیعت می سپارد و تراژدی می آفریند. این رویه برخلاف آن شیوه برخوردی است که برشت و مرام سیاسی اش توصیه می کنند. وجه تمایز ژاندارک از دیگر قهرمان های برشت، ماندن او در حصار باورهای مسیحی و قرون وسطایی است؛ بدون وجود نشانی از موضع انتقادی برشت در مقابل آن. از روحیه انقلابی و پرشور برشت در این نمایشنامه خبری نیست. تنها مولفه آشنای متن برشت، آزادیخواهی ژاندارک است آن هم نه ناشی از عقلانیت و تفکری که ویژه قهرمانان مورد تایید برشت است.
برشت می گوید؛ «تماشاگر این آرامش خاطر را نخواهد یافت که دعوتش کرده باشند شریک احساس های روی صحنه شود، قهرمان نمایشنامه را نمونه مجسم خود ببیند و به این ترتیب که خود را در عین حال در دو نسخه مشاهده می کند، گمان برد فناناپذیر و بااهمیت است. نوع باارزش تری از علاقه هم وجود دارد؛ علاقه به قیاس، به تفاوت، به چیزی که در موردش نشود وسعت دید داشت، به چیزی که تعجب می آورد.»
تفاوت دیگر این نمایشنامه با دیگر آثار برشت پوشیدگی موضع نویسنده آن در مقابل عملکرد قهرمان است. ژاندارک از سوی برشت نه تحسین می شود نه تکفیر، نه تایید و نه تکذیب، تنها روایت می شود؛ موضعی تقریباً خنثی و بی طرفانه که برشت در دوره فعالیتش به ندرت اتخاذ کرده بود. به نظر می رسد برشت در این نمایشنامه، آگاهانه و تعمداً از منظری متفاوت به قهرمان و فرآیند قهرمانی می نگرد. گویی نگرش انتقادی او این بار اندیشه سیاسی خودش را به چالش گرفته است.
بیشتر
در این شرایط است که دختری ۱۷ ساله از روستا به فرمان صداهائی که خیال می کرد از جانب خدا و ملائک اعظم به او الهام می شود خود را به شکل مردان در می آورد و به خدمت شارل هفتم می رسد و در صف سپاهیان او قرار می گیرد .
ژاندارک قهرمان ملی، مذهبی، سیاسی فرانسوی نماد شجاعت، شهامت و عرق میهن پرستی، از جان گذشته و بی باک، باکره و پرهیزگار، در عین سادگی کودکانه اش، خشن و خستگی ناپذیر است. شنیدن نداهای آسمانی و قوه درک فرازمینی اش، وجوهی متعالی و والا به او می بخشد، که این زوایای دینی و الهی محبوبیت مردمی اش را می افزاید. او برای جنگیدن با دشمن، ظاهر و آرایشی مردانه به خود می گیرد. در میدان رزم، لباس مردانه به تن کرده و جنسیت اش را فراموش می کند. او با انجام این عمل بر حاکمیت مردسالار دورانش صحه می گذارد، گویی خود نیز با ظاهری زنانه، خویشتن را لایق میدان نبرد نمی داند و اساساً اعتراض، شهامت، مخالفت و قهرمانی را اعمالی مردانه می پندارد، که انجام آنها، هیئت و هیبتی مردانه می طلبد. اما به نظر می رسد ژاندارک هم جایگاه قهرمانی خود را تا اندازه یی مرهون جنسیت اش است و هم مکافات سنگین آن قهرمانی را. براساس تفکر اسطوره یی، زن پذیرنده و رویابین است و مرد مهاجم و جنگجو. در قرن ۱۴ میلادی، ژاندارک این تعریف ازلی - ابدی را درهم می شکند و وارونه می کند و دست آخر، شهید همان نگرش و روش مردمدار، کلیسامحور و قربانی گیرنده می شود.
ناگفته پیداست که ژاندارک باکره اورلئان دارای تمام خصوصیاتی است که او را بدل به اسطوره یی ماندگار می کند. ژاندارک چنان تصویر نمونه یی و بی خدشه یی از خود بر جای می گذارد، که نه تنها به مثابه الگوی تهور در ذهن و جان سرزمین اش حک می شود، که از او به بعد با تاثیر عمیقی که در حافظه تاریخ بر جا گذاشته است، هر کجا و در هر زمان در موقعیتی مشابه، قهرمانی او در خاطره بشر زنده، تکرار و ستایش می شود.
ژاندارک به قهرمان های دیگر برشت بی شباهت است. او رویه یی باستانی را پیش می گیرد، با رویکردی حسی و عاطفی خود را به دست طبیعت می سپارد و تراژدی می آفریند. این رویه برخلاف آن شیوه برخوردی است که برشت و مرام سیاسی اش توصیه می کنند. وجه تمایز ژاندارک از دیگر قهرمان های برشت، ماندن او در حصار باورهای مسیحی و قرون وسطایی است؛ بدون وجود نشانی از موضع انتقادی برشت در مقابل آن. از روحیه انقلابی و پرشور برشت در این نمایشنامه خبری نیست. تنها مولفه آشنای متن برشت، آزادیخواهی ژاندارک است آن هم نه ناشی از عقلانیت و تفکری که ویژه قهرمانان مورد تایید برشت است.
برشت می گوید؛ «تماشاگر این آرامش خاطر را نخواهد یافت که دعوتش کرده باشند شریک احساس های روی صحنه شود، قهرمان نمایشنامه را نمونه مجسم خود ببیند و به این ترتیب که خود را در عین حال در دو نسخه مشاهده می کند، گمان برد فناناپذیر و بااهمیت است. نوع باارزش تری از علاقه هم وجود دارد؛ علاقه به قیاس، به تفاوت، به چیزی که در موردش نشود وسعت دید داشت، به چیزی که تعجب می آورد.»
تفاوت دیگر این نمایشنامه با دیگر آثار برشت پوشیدگی موضع نویسنده آن در مقابل عملکرد قهرمان است. ژاندارک از سوی برشت نه تحسین می شود نه تکفیر، نه تایید و نه تکذیب، تنها روایت می شود؛ موضعی تقریباً خنثی و بی طرفانه که برشت در دوره فعالیتش به ندرت اتخاذ کرده بود. به نظر می رسد برشت در این نمایشنامه، آگاهانه و تعمداً از منظری متفاوت به قهرمان و فرآیند قهرمانی می نگرد. گویی نگرش انتقادی او این بار اندیشه سیاسی خودش را به چالش گرفته است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی محاکمه ژاندارک
واقعآ ممنون
ژاندارک، ژرژ هاتو (۱۸۹۸)
ژاندارک، ژرژ ملیس(۱۹۰۰)
ژاندارک، آلبر کاپلانی (۱۹۰۸)
ژاندارک، ماریو کاسرینی (بر اساس نمایشنامه شیللر-۱۹۰۸)
ژان مقدس، نیومن (بر اساس نمایشنامه برنارد شاو-۱۹۲۷)
مصائب ژاندارک، کارل تئودور درایر (۱۹۲۸)
ماجرای شگفت انگیز ژاندارک، مارکو دو گاستین(۱۹۲۹)
ژاندارک، ویکتور فلمینگ (۱۹۴۸)
ژاندارک در آتش، روبرتو روسلینی (۱۹۵۴)
ژان، روبر انریکو (۱۹۵۶)
ژان مقدس، اُتو پرمینجر(۱۹۵۷)
چکاوک (۱۹۵۷)
دادرسی ژاندارک، روبر برسون (۱۹۶۲)
تاریخ زندگی ژان، فرانسیس لاکاسَن (۱۹۶۲)
ژاندارک، نیوسون (۱۹۸۳)
ژانِ دوشیزه، ژاک ریوِت (۱۹۹۴)
ژاندارک، لوک بسون (۱۹۹۹)
ژاندارک، کریستین دوگه(۱۹۹۹)
«آثار مرتبط»
زندگی ژاندارک اثر آناتول فرانس
سرگذشت ژاندارک اثر مارک تواین
چکاوک اثر ژان آنوئیل
ژاندارک اثر موریس مترلینگ
ژان مقدس اثر جرج برنارد شاو
محاکمه ژاندارک در روآن اثر برتولت برشت
دوشیزهٔ فرانسه (داستان ژاندارک) اثر آندرو لانگ
دوشیزهٔ اورلئان اثر شیللر
ژاندارک به روایت خود و شاهدانش اثر رِژین پرنود
داستان ژاندارک اثر پرنود
ژاندارک و خدای انجیل اثر کریس اِسنیدو
ژاندارک اثر شارل پگی
راز نیکوکاری ژاندارک اثر شارل پِگی
ژاندارک اثر نانسی ویلسن راس
زندگی ژاندارک اثر ژول میشله
کبوتر و شمشیر اثر نانسی گاردن
ژاندارک در آتش، پاول کلودل
ژاندارک اثر گریس جیمز
ژاندارک، دوشیزهٔ فرانسه اثر آلبرت بیگلو پاین
ژاندارک اثر لوسین فابر
محاکمه ژاندارک اثر دانیل هابینز
ژاندارک، قدیسهٔ جنگجو اثر دبلیو.استفان ریچی
شرح زندگی و درگذشت ژاندارک اثر مارگارت اولیفانت
به دنبال ژاندارک اثر ژان میشل دُکِکِر فِرگون
راز ژاندارک اثر لئون دنی
باکره جنگجو(شرح زندگی و درگذشت ژاندارک) اثر لاریسا ژولیت تیلور
قهرمان فرانسه اثر اِوِلین اِوِرِت گرین
ژاندارک مقدس اثر مینا کارولین اسمیت
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=2417
بررسي تفاوت ها و تقابل هاي گاليله و ژاندارک قهرمانان دو نمايشنامه برتولت برشت
آزاده شاهميري
http://www.etemaad.ir/Released/88-06-19/188.htm
2. تحلیلی بر آثار برشت
http://teatrpiyadeh.blogfa.com/post-22.aspx
3. نگاهی به: برتولت برشت
نوشته ی: مهدی دوگوهرانی
http://www.arooz.com/mag2/1386/03/post_36.php
با تشکر فراوان.:-)
دست شما ازاین همه زحمتی که برای اعتلای دانش ما می کشید دردنکند8-)8-)8-)8-)8-)8-)