مسافری که با ستاره شمال آمد
نویسنده:
ژرژ سیمنون
مترجم:
کاوه میر عباسی
امتیاز دهید
✔️ داستانی دیگر از جنایی نویس مشهور فرانسه؛ ژرژ سیمنون. از سیمنون داستان های بلند بسیاری به فارسی ترجمه شده و کارآگاه های داستان های او در سال های متمادی، طرفداران بسیاری در ایران و جهان داشته است. او تنها به جنایت و دزدی و کشف معما در داستان هایش فکر نمی کند. او تصویرکننده زن ها و مردها و خانواده هایی است که برای ارتکاب جرم، دلایل روان شناختی و یا اجتماعی دارند. بسیاری از داستان های سیمنون به فیلم تبدیل شده و خواندن آثارش نیز سهل و ساده است.
از متن کتاب:
پلیس بین المللی به پلیس فرانسه
ایکسوزوست کراکوویا ویمونترا مه خکس تریو پسوت اوو پیوتر لتونیایی برمن وس تیز بتو لم.
کمیسر مگره، از پلیس ضربتی شماره ۱، سر بلند کرد، به نظرش رسید خرناس بخاری چدنی وسط دفترش، که با لوله کلفت سیاهی به سقف متصل بود، خفیف شده است. تلگراف را روی میز انداخت، سنگین و کرخت از جا بلند شد، دریچه هوا را تنظیم کرد و سه بیلچه زغال داخل آتشگاه ریخت.
بعد، سرپا، پشت به آتش، پیپش را پراز توتون کرد، یقه مصنوعی اش را، که گرچه خیلی کوتاه بود ولی باز آزارش می داد، پایین کشید.
نگاهی به ساعتش انداخت که چهار را نشان می داد. کتش به جالباسیِ نصب شده به در، آویزان بود.
آهسته به سمت میز کارش برگشت، دوباره تلگراف را خواند و زیرلبی ترجمه کرد:
« کمیسیون بین المللی پلیس جنایی به Surete generale، پاریس: پلیس کراکوویا عبور پیوتر لتونیایی را به مقصد برمن اطلاع داد. »
کمیسیون بین المللی پلیس جنایی، که در وین مقر دارد و مبارزه پیگیر علیه گانگستریم اروپایی را هدایت می کند، مشخصا وظیفه اش ایجاد هماهنگی و ارتباط بین پلیس کشورهای مختلف است.
مگره دست دراز کرد و تلگراف دیگری را برداشت، که آن هم به پلکد نوشته شده بود. در ذهن ترجمه اش کرد:
« مرکز پلیس برمن به تامینات عمومی، پاریس:
پیوتر لتونیایی در مسیر آمستردام و بروکسل مشاهده شده است. »
سومین تلگراف، ارسالی از ستاد مرکزی پلیس هلند، واقع در زیک، اعلام می کرد:
« پیوتر لتونیایی ساعت ۱۱ صبح در کوپه ج ــ ۲۶۳، واگن ۵، ستاره شمال`، سوار شد. مقصد: پاریس. »
بیشتر
از متن کتاب:
پلیس بین المللی به پلیس فرانسه
ایکسوزوست کراکوویا ویمونترا مه خکس تریو پسوت اوو پیوتر لتونیایی برمن وس تیز بتو لم.
کمیسر مگره، از پلیس ضربتی شماره ۱، سر بلند کرد، به نظرش رسید خرناس بخاری چدنی وسط دفترش، که با لوله کلفت سیاهی به سقف متصل بود، خفیف شده است. تلگراف را روی میز انداخت، سنگین و کرخت از جا بلند شد، دریچه هوا را تنظیم کرد و سه بیلچه زغال داخل آتشگاه ریخت.
بعد، سرپا، پشت به آتش، پیپش را پراز توتون کرد، یقه مصنوعی اش را، که گرچه خیلی کوتاه بود ولی باز آزارش می داد، پایین کشید.
نگاهی به ساعتش انداخت که چهار را نشان می داد. کتش به جالباسیِ نصب شده به در، آویزان بود.
آهسته به سمت میز کارش برگشت، دوباره تلگراف را خواند و زیرلبی ترجمه کرد:
« کمیسیون بین المللی پلیس جنایی به Surete generale، پاریس: پلیس کراکوویا عبور پیوتر لتونیایی را به مقصد برمن اطلاع داد. »
کمیسیون بین المللی پلیس جنایی، که در وین مقر دارد و مبارزه پیگیر علیه گانگستریم اروپایی را هدایت می کند، مشخصا وظیفه اش ایجاد هماهنگی و ارتباط بین پلیس کشورهای مختلف است.
مگره دست دراز کرد و تلگراف دیگری را برداشت، که آن هم به پلکد نوشته شده بود. در ذهن ترجمه اش کرد:
« مرکز پلیس برمن به تامینات عمومی، پاریس:
پیوتر لتونیایی در مسیر آمستردام و بروکسل مشاهده شده است. »
سومین تلگراف، ارسالی از ستاد مرکزی پلیس هلند، واقع در زیک، اعلام می کرد:
« پیوتر لتونیایی ساعت ۱۱ صبح در کوپه ج ــ ۲۶۳، واگن ۵، ستاره شمال`، سوار شد. مقصد: پاریس. »
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مسافری که با ستاره شمال آمد