ساعت 10 صبح بود
نویسنده:
احمدرضا احمدی
امتیاز دهید
برخی عناوین این مجموعه شعر عبارتند از:
دیگر نمی خواهم
برای تو
بر شاخه ها
این حوادث
صبح می شود
چهره
چشمان ما
گلهای مریم
یک روز
دانه ها برف زمستان
چهار فصل سال
به کجا رفته اند
و....
در شعر "یک روز" می خوانیم:
«یک روز/ یک روز سرانجام با تو/ وداعی آبی میکنم/ میدانم/ روزی از من خواهی پرسید/ مگر وداع هم رنگ دارد/ آن هم به رنگ آبی/ من در جواب تو/ فقط چشمانم را میبندم/ سالی که بر من و تو گذشت/ فقط 365 روز نبود/ جمعهها را باید دو روز حساب کرد/ باید تقویمها را در آفتاب نهاد/ تا رنگ ببازد/ آسمان آویخته به من و تو است/ باد میآمد/ تو بطریها را/ از آب پر کرده بودی/ ما تا غروب خیال میکردیم/ درون بطریها شراب است/ سفره را پهن کردی/ من دلواپس باران بودم که نبارد/ باران نبارید/ تو زود به خواب رفتی/ هنگام خواب تو/ باران بارید/ صفحات پاییز را از تقویم کندم/ به جوی آب انداختم/ در ازدحام برگهای پاییز/ گُم شد/ تو از خواب/ بیدار شدی/ صبحانه آماده بود»
بیشتر
دیگر نمی خواهم
برای تو
بر شاخه ها
این حوادث
صبح می شود
چهره
چشمان ما
گلهای مریم
یک روز
دانه ها برف زمستان
چهار فصل سال
به کجا رفته اند
و....
در شعر "یک روز" می خوانیم:
«یک روز/ یک روز سرانجام با تو/ وداعی آبی میکنم/ میدانم/ روزی از من خواهی پرسید/ مگر وداع هم رنگ دارد/ آن هم به رنگ آبی/ من در جواب تو/ فقط چشمانم را میبندم/ سالی که بر من و تو گذشت/ فقط 365 روز نبود/ جمعهها را باید دو روز حساب کرد/ باید تقویمها را در آفتاب نهاد/ تا رنگ ببازد/ آسمان آویخته به من و تو است/ باد میآمد/ تو بطریها را/ از آب پر کرده بودی/ ما تا غروب خیال میکردیم/ درون بطریها شراب است/ سفره را پهن کردی/ من دلواپس باران بودم که نبارد/ باران نبارید/ تو زود به خواب رفتی/ هنگام خواب تو/ باران بارید/ صفحات پاییز را از تقویم کندم/ به جوی آب انداختم/ در ازدحام برگهای پاییز/ گُم شد/ تو از خواب/ بیدار شدی/ صبحانه آماده بود»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ساعت 10 صبح بود