مراتب و درجات وجود
نویسنده:
سید محمد نقیب العطاس
مترجم:
سید جلال الدین مجتبوی
امتیاز دهید
حکیم سبزواری در شرح غررالفرائد معروف به شرح منظومه حکمت میگوید:
الفَه لَویُّون الوجودُ عند هُم حَقِیقهٌ ذاتُ تشکُّکٍ تَعُم
مَراتبآ غِنیً و فقرآ تَختلف کالنُّورِ حیثُما تقوّی و ضعف
بعضی حکمای ایرانی وجود را یک حقیقت میدانند که با «تشکیک» به افراد خود اطلاق میشود یعنی دارای مراتبی از شدت و ضعف و غنا و فقر و تقدّم و تاخّر است و مانند نور است که دارای یک حقیقت است یعنی ظاهر بالذّات و مُظهر للغیر است ولی دارای مراتبی از شدّت و ضعف است.
مؤلّف کتاب مراتب و درجات وجود میخواهد بیان یاد شده را توسعه دهد و کتاب خود را به زبان انگلیسی در این موضوع نوشته است. ترجمه فارسی کتاب با این عبارات آغاز میشود:
کلمه وجود بطور کلّی چنین فهمیده میشود که به مفهومی اساسی و کلّی و عامّ دلالت میکند که هیچ واقعیت مطابقی به نام «وجود» در جهان خارجی برای آن یافته نمیشود. آنچه در جهان خارجی یافته و گفته میشود که «موجود»ند چیزهایی هستند که در نهایت به «ماهیّات» یا «ذواتِ» شان، که ذهن به عنوان واقعیتهای مستقل فی نفسه ادراک میکند، احاله میشوند؛ و ذهن هستیِ مفهومیِ موسوم به «وجود» را به عنوان صفت خاصّشان به آنها نسبت میدهد. ذهن، هنگامی که اشیاء جهان خارجی را ادراک میکند، اشیاء را فی نفسها ملاحظه میکند چنانکه گویی هستی شان در آنجا وابسته به طبیعت درونی و ذاتی خودشان، یعنی «ماهیات» یا «ذواتِ» شان است. ذهن قادر است هستی مفهومی، یعنی «وجود» را از اشیاء و افعال انتزاع کند و در حالی که تقسیمات و تحدیدات ذهنی به حدهای نوعی را انجام دهد، هر شکلی از این هستی مفهومی موسوم به «وجود» را که مطابق است با اشیاء فردیِ جهان خارجی تقسیم کند بطوری که هر یک از اینها را بتوان گفت «موجود است». «وجود» با این فهم کلّی و عامّ کلمه، یک هستی مفهومی است که فقط در ذهن «وجود دارد»؛ آن، یک مفهوم کلّی و انتزاعی است که از لحاظ عقلی به بهرهها و بخشهایی (حِصص) مطابق اشیاء تقسیم میشود و بالطبع ایستا یا انفعالی (پذیرنده، تأثیرپذیر) است؛ آن، یک معقول ثانی است.
بیشتر
الفَه لَویُّون الوجودُ عند هُم حَقِیقهٌ ذاتُ تشکُّکٍ تَعُم
مَراتبآ غِنیً و فقرآ تَختلف کالنُّورِ حیثُما تقوّی و ضعف
بعضی حکمای ایرانی وجود را یک حقیقت میدانند که با «تشکیک» به افراد خود اطلاق میشود یعنی دارای مراتبی از شدت و ضعف و غنا و فقر و تقدّم و تاخّر است و مانند نور است که دارای یک حقیقت است یعنی ظاهر بالذّات و مُظهر للغیر است ولی دارای مراتبی از شدّت و ضعف است.
مؤلّف کتاب مراتب و درجات وجود میخواهد بیان یاد شده را توسعه دهد و کتاب خود را به زبان انگلیسی در این موضوع نوشته است. ترجمه فارسی کتاب با این عبارات آغاز میشود:
کلمه وجود بطور کلّی چنین فهمیده میشود که به مفهومی اساسی و کلّی و عامّ دلالت میکند که هیچ واقعیت مطابقی به نام «وجود» در جهان خارجی برای آن یافته نمیشود. آنچه در جهان خارجی یافته و گفته میشود که «موجود»ند چیزهایی هستند که در نهایت به «ماهیّات» یا «ذواتِ» شان، که ذهن به عنوان واقعیتهای مستقل فی نفسه ادراک میکند، احاله میشوند؛ و ذهن هستیِ مفهومیِ موسوم به «وجود» را به عنوان صفت خاصّشان به آنها نسبت میدهد. ذهن، هنگامی که اشیاء جهان خارجی را ادراک میکند، اشیاء را فی نفسها ملاحظه میکند چنانکه گویی هستی شان در آنجا وابسته به طبیعت درونی و ذاتی خودشان، یعنی «ماهیات» یا «ذواتِ» شان است. ذهن قادر است هستی مفهومی، یعنی «وجود» را از اشیاء و افعال انتزاع کند و در حالی که تقسیمات و تحدیدات ذهنی به حدهای نوعی را انجام دهد، هر شکلی از این هستی مفهومی موسوم به «وجود» را که مطابق است با اشیاء فردیِ جهان خارجی تقسیم کند بطوری که هر یک از اینها را بتوان گفت «موجود است». «وجود» با این فهم کلّی و عامّ کلمه، یک هستی مفهومی است که فقط در ذهن «وجود دارد»؛ آن، یک مفهوم کلّی و انتزاعی است که از لحاظ عقلی به بهرهها و بخشهایی (حِصص) مطابق اشیاء تقسیم میشود و بالطبع ایستا یا انفعالی (پذیرنده، تأثیرپذیر) است؛ آن، یک معقول ثانی است.
آپلود شده توسط:
hanieh
1394/12/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مراتب و درجات وجود