مرا بیاد آر
نویسنده:
مری هیگینز کلارک
مترجم:
مهگونه قهرمان
امتیاز دهید
✔️ از متن کتاب:
در ساعت نه صبح توفان به اوج شدت خود رسیده بود و امواج سهمگین یکی پس از دیگری به سواحل شرقی کیپ کات برخورد می کرد. منلی در حالیکه دستش را دراز می کرد تا پنجره را ببندد، با خود گفت: "این طور که پیداس دریا و آسمان از هر سال ناآرام تر و عصبانی تره" و برای اطمینان خاطر خود اضافه کرد "شاید بد هم نباشه. اینم خودش یه جور سرگرمیه" توفان باعث شده بود تمام فرودگاههای کیپ کادر از کار بیفتد. بنابراین آدام برای بازگشت از بوستون اتومبیلی کرایه کرده بود. به زودی می بایست می رسید. غذا به مقدار کافی در خانه بود. منلی از سر احتیاط تعدادی شمع روشن کرده بود تا در صورت قطع برق غافلگیر نشود. گرچه با وجود شک و تردیدی که کم کم داشت در او پا می گرفت، تصور تنها ماندن در آن خانه تنها با نور چند شمع ترسناک بود. رادیو را روشن کرد. پیچ آن را پیچاند و ایستگاه چاتم را گرفت، موسیقی دهه چهل پخش میشد...
بیشتر
در ساعت نه صبح توفان به اوج شدت خود رسیده بود و امواج سهمگین یکی پس از دیگری به سواحل شرقی کیپ کات برخورد می کرد. منلی در حالیکه دستش را دراز می کرد تا پنجره را ببندد، با خود گفت: "این طور که پیداس دریا و آسمان از هر سال ناآرام تر و عصبانی تره" و برای اطمینان خاطر خود اضافه کرد "شاید بد هم نباشه. اینم خودش یه جور سرگرمیه" توفان باعث شده بود تمام فرودگاههای کیپ کادر از کار بیفتد. بنابراین آدام برای بازگشت از بوستون اتومبیلی کرایه کرده بود. به زودی می بایست می رسید. غذا به مقدار کافی در خانه بود. منلی از سر احتیاط تعدادی شمع روشن کرده بود تا در صورت قطع برق غافلگیر نشود. گرچه با وجود شک و تردیدی که کم کم داشت در او پا می گرفت، تصور تنها ماندن در آن خانه تنها با نور چند شمع ترسناک بود. رادیو را روشن کرد. پیچ آن را پیچاند و ایستگاه چاتم را گرفت، موسیقی دهه چهل پخش میشد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مرا بیاد آر