جزیره مرجان
نویسنده:
والانتین
مترجم:
محمد حسامی پور
امتیاز دهید
✔️ از متن کتاب:
کشتی ما در حالیکه بادبانهای خود را برافراشته بود به طرف جنوب حرکت می کرد. هوا خیلی خوب بود. ملوانان درحالیکه به طنابهای کشتی آویزان بودند بارها را در کشتی جابجا می کردند. قلبم از شدت هیجان به تندی می طپید. زیرا من دریا را خیلی دوست می داشتم و قبلا هم در کشتی هاییکه در ساحل مشغول به کار بودند، کار کرده بودم.
مرد تنومد و بلند قامتی که دست خود را به میله های آهنی می کوبید، گفت:
بسیار خب، دیگه میتونی بخوابی، حالا با تو کاری نداریم
همانطور هم شد. در کشتی جوانان بسیاری به چشم میخورد. ولی من از دو نفر از آنها خیلی خوشم آمده بود. یکی جک مارتین هجده ساله، خوش اخلاق و خوش هیکل که با استعداد و با فرهنگ بود و در صورت لزوم مثل شیر می غرید و از هیچکس ترس و وحشتی هم نداشت، ولی در حالت عادی ساکت و خونسرد بود.
دیگری پیتر کین چهارده ساله و کوتاه قد و ریز ولی ورزیده و شیطان بود. پینر کین شوخی های شیرینی داشت و به همین خاطر همه او را دوست می داشتند...
بیشتر
کشتی ما در حالیکه بادبانهای خود را برافراشته بود به طرف جنوب حرکت می کرد. هوا خیلی خوب بود. ملوانان درحالیکه به طنابهای کشتی آویزان بودند بارها را در کشتی جابجا می کردند. قلبم از شدت هیجان به تندی می طپید. زیرا من دریا را خیلی دوست می داشتم و قبلا هم در کشتی هاییکه در ساحل مشغول به کار بودند، کار کرده بودم.
مرد تنومد و بلند قامتی که دست خود را به میله های آهنی می کوبید، گفت:
بسیار خب، دیگه میتونی بخوابی، حالا با تو کاری نداریم
همانطور هم شد. در کشتی جوانان بسیاری به چشم میخورد. ولی من از دو نفر از آنها خیلی خوشم آمده بود. یکی جک مارتین هجده ساله، خوش اخلاق و خوش هیکل که با استعداد و با فرهنگ بود و در صورت لزوم مثل شیر می غرید و از هیچکس ترس و وحشتی هم نداشت، ولی در حالت عادی ساکت و خونسرد بود.
دیگری پیتر کین چهارده ساله و کوتاه قد و ریز ولی ورزیده و شیطان بود. پینر کین شوخی های شیرینی داشت و به همین خاطر همه او را دوست می داشتند...
آپلود شده توسط:
.hanieh
1395/12/13
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جزیره مرجان