سیروس شاملو اخیرا در فضای مجازی نسبت های ناروا و ناپسندی به پدرش داده است. غیبت های خاله زنگی و بی ارزش! ... که باعث شگفتی و خشم همه ی دوستداران بامداد گردید. بامداد بزرگتر از آن است که این صفت ها به او نسبت داده شود. هرچند خود او از روی تواضع در جای جای مصاحبه ها یش می گوید از من قهرمان نسازید. من هم انسانی با ضعف های مخصوص به خودم هستم. اما اوج قدرناشناسی و ناسپاسی است که پس از مرگ پدری به عظمت و شکوه شخصیت بامداد، مورد بی مهری و تحقیر فرزند خود قرار گیرد....به همبن دلیل قابل پیش بینی است که سیروس خان قصد سوء داردو نقاد بی طرفی برای اشعار پدرش نیست. ... هیبت شخصیت بامداد، چندوجهی بودن او ، زبان درهم کوبنده و ویران گرش، بعضی ها را وسوسه می کند با دشنام به او پس از مرگش، بزرگی گدائی کنند! افرادی مانند رضا براهنی از این جمله اند... نکته ی قابل توجه این است که این کوتوله ها فقط پس از مرگ شاملو به خود جرئت داده ، ترسان و لرزان به نام او نزدیک می شوندو لجن پراکنی می کنند. ...رضا براهنی مانند خاله زنک ها مدعی می شود که " شاملو دو دوزه باز بود ..." ....افسوس که جای بامداد خالی است زیر آوار واژه های هولناکش، با تابش زیبایی خیره کننده اش ، ...این کوتوله های ادبی را به فرارو گریز وادارد ..."نمی توانم زیبا نباشم ....الله اکبر وصفی است که از من می کنی....ابلها مردا عدوی تو نیستم من انکار توام ..."
در کجای جهان سراغ داریم که انسانی در عین حال شاعر، نویسنده، مترجم، فرهنگ نویس، روزنامه نگار، منقد، پزوهشگر، فعال اجتماعی، سخنران، اموزگار، ....باشدو در همه آنها بی رقیب و کم نظیر!؟ رشک انگیز بودن بامداد در این است که با پاهای قطع شده و در حال بیماری در حد احتضار ، "فرهنگ کوچه" تدوین می کند، رمان چهار جلدی "دن آرام" را ترجمه می کند.... براستی " ...شیرآهن کوه مردا که تو بودی...."
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حدسی بر حدیث بی قراری، بحثی چون دشنه در دیس
در کجای جهان سراغ داریم که انسانی در عین حال شاعر، نویسنده، مترجم، فرهنگ نویس، روزنامه نگار، منقد، پزوهشگر، فعال اجتماعی، سخنران، اموزگار، ....باشدو در همه آنها بی رقیب و کم نظیر!؟ رشک انگیز بودن بامداد در این است که با پاهای قطع شده و در حال بیماری در حد احتضار ، "فرهنگ کوچه" تدوین می کند، رمان چهار جلدی "دن آرام" را ترجمه می کند.... براستی " ...شیرآهن کوه مردا که تو بودی...."