کارمیلا
نویسنده:
شریدن لی فانو
مترجم:
هامون جعفرنژاد
امتیاز دهید
✔️ کارمیلا نام یکی از شخصیت های خون آشام ادبیات است. این شخصیت برخلاف دراکولا، یک زن است و البته جای تذکر و یادآوری دارد که رمان «دراکولا» نوشته برام استوکر بعد از «کارمیلا» نوشته و منتشر شده است. بنابراین برخی این مساله را که استوکر در نوشتن «دراکولا» از لی فانو تاثیر گرفته، مطرح می کنند.
کارمیلا اشراف زاده ای نفرین شده است که تبدیل به خون آشام شده است. او ظاهر یک دختر جوان زیبا را دارد که زیبایی و معصومیتش، جذاب و گیراست. دندان های نیش او نه به اندازه ای که خیلی مشهود باشند، اما تا حد مشخصی تیز هستند تا نیمه شب بتواند آن ها را در سینه قربانی فرو برده و از خونش تغذیه کند.
کارمیلا گاهی به طور ناگهانی غیب شده و بعد از مدتی مانند یک نیمروز یا یک روز، دوباره در محل غیب شدنش، رویت می شود. او با شنیدن حرف های مذهبی یا سرودهای کلیسایی رو ترش می کند و خواستار ترک محل می شود. کارمیلا برای جذب قربانی، مدت ها زمان صرف می کند تا به او نزدیک شود و محبت زیادی را خرج او می کند. این محبت دیوانه وار و بسیار شدید است.
از متن کتاب:
ما معتقد نبودیم که طبقه مرفه باید حتما کاح نشین باشند. در سرزمین مادریم استریا یک درآمد کم هم ارزش و اعتبار زیادی داشت و حدود هشتصد تا نهصد پوند در سال، می توانست معجزه کند. پدرم اهل انگلستان است و آن هم اسمی انگلیسی اختیار کرد، با وجود این تا به حال انگلستان را از نزدیک ندیده ام. ولی در اینجا، در این سرزمین بدوی و دورافتاده، در این مکان که همه چیز فوق العاده و ارزان و کم قیمت است، با درآمدی متوسط هم می شد در رفاه کامل روزگار گذراند.
پدرم عضو ارتش اتریش بود که پس از بازنشستگی، ویلایی به همراه زمین های اطرافش خرید و به همراه من که دخترش باشم در آنجا مستقر شد. ویلایی زیباتر و دنج تر از آن وجود نداشت. روی تپه ای در جنگل بنا شده بود و جاده ای قدیمی و مال رو از جلوی آن می گذشت. آبگیری حفاظت شده و پر از قو در آن نزدیکی بود که نیلوفرهای آبی زیبایی رویش را پوشانده بودند. علاوه بر همه اینها، ویلای ما تعداد زیادی پنجره جلویی، چند برج و یک ورودی طاق نمای مدل قرون وسطایی داشت. جنگل به طرز عجیب و بدیعی درست روبروی در ورودی بود و در سمت راست آن پل شیبداری به جاده ای که به داخل سایه های عمیق جنگل فرو می رفت، منتهی می شد...
بیشتر
کارمیلا اشراف زاده ای نفرین شده است که تبدیل به خون آشام شده است. او ظاهر یک دختر جوان زیبا را دارد که زیبایی و معصومیتش، جذاب و گیراست. دندان های نیش او نه به اندازه ای که خیلی مشهود باشند، اما تا حد مشخصی تیز هستند تا نیمه شب بتواند آن ها را در سینه قربانی فرو برده و از خونش تغذیه کند.
کارمیلا گاهی به طور ناگهانی غیب شده و بعد از مدتی مانند یک نیمروز یا یک روز، دوباره در محل غیب شدنش، رویت می شود. او با شنیدن حرف های مذهبی یا سرودهای کلیسایی رو ترش می کند و خواستار ترک محل می شود. کارمیلا برای جذب قربانی، مدت ها زمان صرف می کند تا به او نزدیک شود و محبت زیادی را خرج او می کند. این محبت دیوانه وار و بسیار شدید است.
از متن کتاب:
ما معتقد نبودیم که طبقه مرفه باید حتما کاح نشین باشند. در سرزمین مادریم استریا یک درآمد کم هم ارزش و اعتبار زیادی داشت و حدود هشتصد تا نهصد پوند در سال، می توانست معجزه کند. پدرم اهل انگلستان است و آن هم اسمی انگلیسی اختیار کرد، با وجود این تا به حال انگلستان را از نزدیک ندیده ام. ولی در اینجا، در این سرزمین بدوی و دورافتاده، در این مکان که همه چیز فوق العاده و ارزان و کم قیمت است، با درآمدی متوسط هم می شد در رفاه کامل روزگار گذراند.
پدرم عضو ارتش اتریش بود که پس از بازنشستگی، ویلایی به همراه زمین های اطرافش خرید و به همراه من که دخترش باشم در آنجا مستقر شد. ویلایی زیباتر و دنج تر از آن وجود نداشت. روی تپه ای در جنگل بنا شده بود و جاده ای قدیمی و مال رو از جلوی آن می گذشت. آبگیری حفاظت شده و پر از قو در آن نزدیکی بود که نیلوفرهای آبی زیبایی رویش را پوشانده بودند. علاوه بر همه اینها، ویلای ما تعداد زیادی پنجره جلویی، چند برج و یک ورودی طاق نمای مدل قرون وسطایی داشت. جنگل به طرز عجیب و بدیعی درست روبروی در ورودی بود و در سمت راست آن پل شیبداری به جاده ای که به داخل سایه های عمیق جنگل فرو می رفت، منتهی می شد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کارمیلا