رفاقت به سبک تانک
نویسنده:
                                        
                                            داوود امیریان
                                        
                                    امتیاز دهید
                                    
                                    
                                
                                    نوجوانى بودم پر شر و شور. هوایى شده بودم که به جبهه بروم. به جنگ دشمنى که مى خواست ایران عزیزمان را لقمه چپ کند. آموزش دیده و کفش و کلاه کرده بودم تا راهى شوم. اما ته دلم قرص نبود. چرا؟ چون تصویرى گنگ و دلهره آور از جبهه و جنگ داشتم. اضطرابم از این بود که آیا مى توانم با فضاى خشک و نظامى و پر خون و آتش آنجا جور دربیایم یا نه. اما وقتى به جبهه رسیدم و زندگى را دیدم، مرثیه و شادى را دیدم، به اشتباه خود پى بردم. نشاط و روح زندگى اى که آنجا دیدم و با پوست و خون لمس کردم دیگر در هیچ جا ندیدم. آن زمان در بطن حادثه بودم.
                                    
                                    
                                 
                                






 
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رفاقت به سبک تانک