نیرنگ تکامل
نویسنده:
هارون یحیی
امتیاز دهید
.
نیرنگ تکامل، برشکستگی تئوری تکامل و پشت پرده ایدئولوژیک این تئوری
بیشتر
نیرنگ تکامل، برشکستگی تئوری تکامل و پشت پرده ایدئولوژیک این تئوری
آپلود شده توسط:
teekany
1388/09/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نیرنگ تکامل
عدسيهاي چشم از سلولهاي بافت پوششي به وجود ميآيند و داراي پروتئينهاي محلول (از جمله دو آنزيمي كه نام برده شد) در غلظت بسيار بالا هستند. غلظت نسبي اين پروتئينها از حاشيه عدسي به سمت مركز آن تغيير ميكند. همين تغيير است كه كارآيي عدسي را در متمركز كردن نور، به همراه دارد. اين پروتئينها از بقيهي پروتئينها شفافتر نيستند، بلكه چگونگي توزيع غلظت آنها در چشم و سازمانيابي ويژهي آنها در كنار يكديگر، اين توان ويژه را به آنها بخشيده است.
بنابراين ، تكامل با تغيير ميزان توليد، چگونگي توزيع و سازمانيابي مولكولهاي از پيشموجود ، دست به نوآوري ميزند و لازم نيست همه چيز از صفر شروع شود .
برخي از مخالفان تكامل عنوان ميكنند ، بعضي نظامها آن انداره پيچيدهاند كه شكلگيري آنها با تغييرها و اصلاحهاي متوالي مشكل به نظر ميآيد . آنان به عنوان مثال به تله موش اشاره ميكنند كه تشكيل شده از: (1) قطعهاي چوب به عنوان پايه؛ (2) يك قطعه سيم فلزي كه موش را له مي كند؛ (3) فنري كه نيروي لازم را فراهم ميسازد؛ (4) گيرهاي كه فنر را آزاد ميكند؛ (5) ميلهاي كه به گيره متصل است و قطعه سيم فلزي را عقب نگه ميدارد.
آنان ميگويند با هيچ كدام از قطعههاي يك تلهموش به تنهايي نميتوان موشي را به دام انداخت. پيش از اين كار، همه اين قطعهها بايد در موقعيت مناسب كنار يكديگر قرار بگيرند. بنابراين، بسيار دور به نظر مي رسد، تغييرهاي اندك و متوالي بتوانند نظامهاي پيچيدهاي به وجود آورند. زيرا اگر هر يك از پيشسازههاي يك نظام پيچيده، يك بخش ضروري را نداشته باشند، نميتوانند عملي را انجام دهند.
اين گروه ادعا ميكنند انتخاب طبيعي فقط نظامهايي را بر ميگزيند كه از پيش وجود داشته باشند. بدون شك يك نظام ناكارآمد و ناقص انتخاب نخواهد شد. چنين نظامهايي را در همه جاي جهان زنده مشاهده ميكنيم. تاژك باكتريها نمونه خوبي است. تاژكها رشتههاي شلاق مانند درازي هستند كه يك موتور مولكولي آن را ميچرخاند. تاژك با يك مفصل پروتئيني به موتور متصل ميشود. پروتئينهايي كه به عنوان تثبيت كننده عمل ميكنند، موتور را در مكان خود نگه ميدارند. قطعههاي ديگر نيز به عنوان " بوش " عمل مي كنند و " شافت " متحرك را در غشاي باكتري نگه ميدارند. بنابراين براي اين كه يك تاژك كار كند، بيش از 12 نوع پروتئين متفاوت لازم است در غياب هر يك از اين پروتئين ها، تاژك كار نميكند يا حتي سلول نميتواند آن را بسازد .
براي پاسخ دادن به اين ابهام، از همين مثال تلهموش بهره ميگيريم. دو قطعه از آن (گيره و ميله فلزي) را در نظر بگيريد. با اين دو قطعه شما تله موش نداريد، اما ميتوانيد از آنها به عنوان گيرهي كاغذ استفاده كنيد. از گيرهي برخي از تلهموشها نيز ميتوان به عنوان قلاب ماهيگيري استفاده كرد. از قطعه چوب تلهموش نيز ميتوان در كارهاي گوناگوني بهره گرفت. بنابراين، قطعههاي يك ماشين پيچيده به تنهايي ميتوانند كاربردهاي متفاوت، اما مفيدي داشته باشند.
تكامل از راه كپي كردن، اصلاح كردن و تركيبكردن پروتئينهاي از پيش موجود، ماشينهاي بيوشيميايي پيچيدهاي را به وجود آورده كه پيش از اين براي كارهاي ديگري از آن استفاده ميشده است. براي مثال، بار ديگر به تاژك باكتريها دقت كنيد. تعداد اندكي از پروتئينها ي اين ماشين، ميتوانند در غياب بقيهي پروتئينهاي آن نيز كار مفيدي را انجام دهند. اين پروتئينها در بسياري از باكتريها به عنوان ابزاري براي تراوش سم به بيرون از باكتري به كار ميروند. اگر چه اين پروتئينها به تنهايي كارهاي متفاوتي را انجام مي دهند، اما انتخاب طبيعي آنها راحفظ ميكند.
منظور از حلقههاي گمشده، فسيلهاي جانداراني است كه بينابين جانداران شناخته شده قرار ميگيرند. هر چند در قرن نوزدهم حلقههاي گمشده مهمي در شواهد فسيلي وجود داشت، اما بسياري از آنها به تدريج پيدا شدند. از جمله آنها ميتوان به Archaeopetryx اشاره كرد كه جانوري بينابين خزندگان و پرندگان بوده است. نياكان والها، چهار پا داشتند و روي زمين راه ميرفتند و جانداران بينابين آنها Ambulocetus و Rodhocetus امكان گذار از زندگي خشكي به زندگي آبي را براي آنها فراهم كردند. فسيلهايي كه به تازگي كشف شدهاند، اين نظريه را تاييد ميكنند.
با وجود اين، برخي از تغييرهايي كه در جمعيت ها رخ دادهاند، ممكن است آن اندازه سريع روي داده باشند كه فسيلي از آنها بر جاي نمانده باشد. به علاوه از بسياري از جانداران، به علت عادتهاي خاصي كه داشتند، به دليل شرايط محيطي و يا به اين دليل كه هيچ بخشي از پيكر آنها قابليت فسيل شدن نداشتند، فسيلي بر جاي نمانده است . البته ، فسيل هاي جانداران بين ماهي هاي ابتدايي و دوزيستان ، دوزيستان و خزندگان، خزندگان و پستانداران و پرندگان و خزندگان به روشني از نظريهي تكامل حمايت مي كنند . صرف نظر از مدارك فسيلي، يافته هاي زيستشناسي مولكولي نظريه تكامل را بيش از پيش تقويت كردهاند.
1. تكامل يك حقيقت يا قانون علمي نيست بلكه فقط يك نظريه است.
نظريه تكامل به ما ميگويد كه حيات در زمين چگونه تغيير پيدا كرده است. در بيان دانشمندان ، " نظريه" ( Theory ) آن گونه كه در زبان محاوره به كار ميبريم، به مفهوم حدس و گمان نيست ، نظريههاي علمي، توضيحي براي پديدههاي طبيعي هستند كه به صورت منطقي از مشاهها و فرضيههاي قابل آزمايش به دست ميآيند . تكامل زيستي بهترين توضيح علمي براي مشاهدههاي بيشماري است كه ما هر روزه در جهان زنده با آنها روبه رو مي شويم.
دانشمندان در اغلب موارد براي توصيف يك مشاهده ، از واژه " حقيقت "( Fact ) استفاده مي كنند . اما حقيقت در واقع به يك پديده طبيعي ميگويند كه مشاهدهها همواره آن را تاييد ميكنند. براي مثال ، 225 روز طول ميكشد تا زهره يك دور به گرد خورشيد بچرخد. بنابراين ، تكامل را كه در واقع تغيير پيوسته سيماي حيات است ، ميتوان يك حقيقت علمي نيز در نظر گرفت. بقاياي فسيلي و شواهد فراوان ديگري كه برخي از آن ها قابل آزمايش نيز هستند، ثابت ميكنند تكامل طي زمان رخ داده است. هر چند كسي اين تغييرها را با چشم خود مشاهده نكرده است، اما شواهد غير مستقيم، روشن ، صريح و در خور توجه هستند.
همهي رشتههاي علمي در اغلب موارد برشواهد غير مستقيم متكي هستند. فيزيكدانان هنوز نتوانستهاند ذرههاي درون اتمها رابه طور مستقيم مشاهده كنند، اما كسي در وجود آنها شكي ندارد و دانشمندان دربارهي ويژگيهاي آنها پژوهش ميكنند.
" قانون" ( Law ) علمي، توصيفي است براي اين كه يك پديدهي طبيعي در شرايط معين چگونه رخ خواهد داد. اما نظريه، آن پديدهي طبيعي را توضيح مي دهد. براي مثال، قانونهاي ترموديناميك آن چه را توصيف ميكنند كه در شرايط معين رخ ميدهد، اما نظريههاي ترموديناميك توضيح ميدهد كه اين واقعيتها چرا رخ ميدهند.
قانونها مانند حقيقتها و نظريهها، با به دست آمدن دادهها ي بهتر ميتوانند تغيير كنند. بنابراين، تصور نكنيد يك قانون علمي تغيير ناپذير است و فقط نظريهها هستند كه قطعيت علمي ندارند. به علاوه، نظريهها با به دست آمدن شواهد بيشتر به قانون تبديل نميشوند، بلكه روز به روز كاملتر و روشن تر مي شوند. نظريهها هدف نهايي علم هستند.
2. تعداد زيادي از دانشمندان نظريهي تكامل را نپذيرفتهاند.
اين طور نيست. اجماع علمي درباره تكامل شگفتانگيز است آن دسته از دانشمنداني كه سخنان آنان به عنوان مخالفان نظريهي تكامل مطرح ميشود، در خود تكامل شك ندارند، بلكه جنبههايي از چگونگي تكامل را نميپذيرند. براي مثال، برخي از زيستشناسان در اين مورد با هم اختلاف نظر دارند كه سرعت تغيير گونهها همواره ثابت و تدريجي است يا اين كه پس از گذشت دوره اي طولاني از تغييرهاي كوچك، تغييرهاي ژرفتري روي ميدهند. چنين اختلاف نظريههايي درساير شاخههاي علم نيز ديده ميشود.
شواهد زيادي از تكامل پشتيباني ميكنند . امروزه برعكس زمان داروين، اين شواهد به بقاياي فسيلي محدود نميشوند. زيستشناسي مولكولي شواهد محكمي بر تاييد آن فراهم كرده است . با وجود اين، برخي برداشتهاي نادرست باعث شدهاند كه برخي از افراد آن را نپذيرند و برخي سخنان غير علمي را به عنوان شواهدي علمي عليه تكامل عرضه كنند . اغلب اين افراد تلاش ميكنند از " جنبه منفي معلومات بشر " براي اثبات ادعاهاي خود بهره گيرند. به عبارت ديگر ، آنان توان اثبات ادعاي خود را ندارند، بلكه همواره تلاش ميكنند نقصهاي احتمالي يك نظريه را دليل ادعاي خود مطرح كنند. اما با افزايش آگاهي ما از فرايندهايي كه حيات را پيش ميبرند، بسياري از اين نقصها كه در واقع مجهولهاي ما و نه نقصهاي تكامل بودهاند، رفع شده اند.
چرا بشر از زمانی که خود را شناخته است شاهد بوجود امدن جاندار جدید نبوده است؟
چرا تکامل انسان و سایر جانداران منجر به ایجاد گونه جدید جانوری نشده است؟
http://mmosadegh.blogspot.com/2010/10/blog-post_24.html
اگه زیاد مشتاق اینگونه بحث ها هستید میتونین از طیق مسنجر و یا میل با هم ارتباط داشته باشید :-)
ممنون میشم
بخش دوم
گفتید بگویم تعریفم از روح چیست من نمی دانم چیست ماهیتش چیست و از کجاست فقط می دانم احنمالا تفاوت مرده با زنده در وجود و عدم وجود روح در کالبد انهاست.
من از معتقدین به تناسخ ، معتقدین به تکامل و معتقدین به ابلبشر همین ها را پرسیده ام البته به روح نرسیده در همان منشائ حیات همه گیر کردیم که البته به نظر من هز دو امری کاملا بهم وایسته اند
معتقدین به تناسخ در جواب به سئوال اولین انسانها از کجا امدند با رویی ترش کرده می گویند ، خدایت آورده بدون توجه به دیدگاه من به تکامل البته ایشان به روح اعتقاد دارند چون می گویند روح ما است که از جسمی به جسم دیگر می رود تا "کارمایش" بسوزد تا بالاخره خود و چیستی اش را بیابد
معتقدین به تکامل درباره ی منشائ حیات ، تابحال چیزی دندانگیری به من نگفتند فقط چیزی شبیه با پاسخ شما گفتند و یا اینکه پرسیدند حیات را برای من تعریف کن ، حیات از دید تو چیست؟؟؟!!!؟؟؟
فرزندان آدم و حوا که این مسئله برایشان حل شده اشت و همه جوابشان را می دانند
اگر با هم تعارف نکنیم و بخاطر تعصب بر حقانیت نظر خود سر خود را برای نشنیدن سئوالات دیگران زیر برف نکنیم می تونیم این را قبول کنیم که تمام عقاید در این زمینه کاستی هایی دارند حتی عقاید خودمان
در بالا توضیح دادم ولی به شکل خلاصه از نظر من روح همان عامل زندگی است چیزی که ببودنش را زندگی و نبودش را مرگ می نامیم ، چیزی که اگر تناسخ و دنیای دیگر حقیقت باشد ان است که به جسم دیگری میرود و یا به دنیای دیگر می رود و اگر هم تناسخ و دنیای دیگری نباشد همان عامل حیات تعریفی در خور است که با اینکه حیات یک کلمه بیش نیست ولی بسیار جای تامل دارد
سئوال های من این بود
1- علت و انگیزه ی بوجود آمدن حیات و عاملی که حیات را بوجود اورد و موجودات جاندار از عناصر بیجان آفرید.(معتقدین به تناسخ و ابلبشر هر دو علت ، انگیزه و عامل حیات را می دانند و همه ی ما هم نظر آنها را می دانیم)
2-منشائ روح (هر چیز منشائی دارد و اگر به روح اعتقاد داریم باید مثل فرزندان ادم و حوا که منشا روح را خدا می دانند منشائی برای ان ذکر کنیم
3-جنس روح(اگر در زمین بوجود امده باید جنس قابل ذکری داشته باشد !!! )
4-اگر روح وجود ندارد پس عامل حیات با توجه به ناممکن بودن ساخت انسان از ترکیب اعضای سالم انسانهای مرده چیست از لحاظ پزشکی نمی گویم چون می دانم اعضای بدن را می توان برای ساعتها جوری نگهداری کرد که اسیبی نبینند مثلا قلب ها را گاهی شهر به شهر جابجا می کنند ولی با قرار دادن در کالبد انسانی زنده شروع به تبش می کند اما اگر همان را در بدن انسانی که به علت نارسایی قلبی چند ثانیه است مرده بگذاریم و حتی عملیات احیا را بارها انجام دهیم هرگز نمی تپد.