سهم من از زندگی
نویسنده:
وحیده آساره
امتیاز دهید
به محض اینکه ماشین جلوب درب منزل قدیمیمون توقف کرد،دلم فرو ریخت.باور نمی کردم بعد از گذشت چهار سال،با تموم سختی ها و خاطرات خوب و بدش گذشته بود و من دوباره اونجا باشم.دیگه دیدن دوباره ی خونه داشت برام ارزو می شد،یه ارزوی دست نیافتنی.
دستام شروع به لرزیدن و یه حس عجیبی به دلم چنگ انداخت.اهی کشیده و تمام توانم رو جمع کردن زیر لب زمزمه کردم:
-اقا جون؟
اقا جون که روی صندلی جلو،کنار حمید پسر دایی ام نشسته بود،به عقب برگشت و با لحن سرد،اما محکمی گفت:
-اقا جون بی اقا جون،زودتر بیا پایین.
و خودش پایین رفت
و ...
بیشتر
دستام شروع به لرزیدن و یه حس عجیبی به دلم چنگ انداخت.اهی کشیده و تمام توانم رو جمع کردن زیر لب زمزمه کردم:
-اقا جون؟
اقا جون که روی صندلی جلو،کنار حمید پسر دایی ام نشسته بود،به عقب برگشت و با لحن سرد،اما محکمی گفت:
-اقا جون بی اقا جون،زودتر بیا پایین.
و خودش پایین رفت
و ...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سهم من از زندگی
خیلی راحت و روان وتیکه های طنزشم دوست داشتم
ممنون
ممنون می خونمش...
متشکرم بابت آپلود این کتاب