ماه و ماهی در چشمه باد
نویسنده:
محمود کیانوش
امتیاز دهید
به جای مقدّمه:
چندی پیش برای آشنایِ جوانِ صاحبدلی، در نامه ای کوتاه نوشتم: «دو سه هفته ای است که دارم، گهگاهانه، شعرهای کتاب «ماه و ماهی در چشمۀ باد» (گزیدۀ اشعار سالهای 1344 تا 1347، چاپ انتشارات نیل، تهران) را برای انتشار در یکی از سایتهای اینترنتی تایپ می کنم. مقدّمۀکوتاهی که برای آن نوشته ام، این است:
«در موقع تایپ کردن شعرهای کتاب «ماه و ماهی در چشمۀ باد»، گزیدۀ اشعار 1344 تا 1347، با هر شعری، در فضای جهانی آن شعر، در دلِ خود با «دربانِ موزۀ فرهنگِ ایران» سخنی می گفتم. آن سخنها را، با اینکه دردِ آنها را همچنان در دل دارم، به یاد ندارم. به شعر «سرخ و سیاه» که رسیدم، فکر کردم که سخنِ دلم را، علاوه بر دربانِ موزۀ فرهنگ، تا از یادم نرفته است، در مقدّمۀ این کتاب به خوانندگان همۀ شعرهای آن بگویم. این است آن سخنِ دل:
«ای کاش با جهان بینی ای که من داشته ام، شعرهایم را به جای «کلمه» های فارسی، با «نوت» های موسیقی، برای همۀ جهانیان، نوشته بودم. همین!» حالا شعر «سرخ و سیاه» را برای خودِ شما، که دوستدار «شعر» هستید، می فرستم تا آن را بخوانید و حدیثِ مفصّل شعر مرا از این مقدّمۀ مجمل بر «ماه و ماهی در چشمۀ باد» خوانده باشید و دریافته باشید.» در بازنویسی آن نامۀ کوتاه، دیدم که جای چند کلمه ای خالی است و آن چند کلمه را اضافه کردم. بعداً شعر دیگری هم از این کتاب برای آن جوان صاحبدل فرستادم، با این یاددشت: «محمود کیانوش در فاصلۀ سالهای 1344 تا 1347 هم که شعرهایِ دفتر «ماه و ماهی در چشمۀ باد» فراهم می شد، و اکثریت شاعران هم عصرش در شعرهای «زمانه پسند» و «مردم خواستۀ» خود خوابِ شهرت می دیدند، مثل همیشه شعر جهانی می گفت.»
[b]کتاب ماه و ماهی در چشمه باد ، 132 صفحه می باشد.[/b
بیشتر
چندی پیش برای آشنایِ جوانِ صاحبدلی، در نامه ای کوتاه نوشتم: «دو سه هفته ای است که دارم، گهگاهانه، شعرهای کتاب «ماه و ماهی در چشمۀ باد» (گزیدۀ اشعار سالهای 1344 تا 1347، چاپ انتشارات نیل، تهران) را برای انتشار در یکی از سایتهای اینترنتی تایپ می کنم. مقدّمۀکوتاهی که برای آن نوشته ام، این است:
«در موقع تایپ کردن شعرهای کتاب «ماه و ماهی در چشمۀ باد»، گزیدۀ اشعار 1344 تا 1347، با هر شعری، در فضای جهانی آن شعر، در دلِ خود با «دربانِ موزۀ فرهنگِ ایران» سخنی می گفتم. آن سخنها را، با اینکه دردِ آنها را همچنان در دل دارم، به یاد ندارم. به شعر «سرخ و سیاه» که رسیدم، فکر کردم که سخنِ دلم را، علاوه بر دربانِ موزۀ فرهنگ، تا از یادم نرفته است، در مقدّمۀ این کتاب به خوانندگان همۀ شعرهای آن بگویم. این است آن سخنِ دل:
«ای کاش با جهان بینی ای که من داشته ام، شعرهایم را به جای «کلمه» های فارسی، با «نوت» های موسیقی، برای همۀ جهانیان، نوشته بودم. همین!» حالا شعر «سرخ و سیاه» را برای خودِ شما، که دوستدار «شعر» هستید، می فرستم تا آن را بخوانید و حدیثِ مفصّل شعر مرا از این مقدّمۀ مجمل بر «ماه و ماهی در چشمۀ باد» خوانده باشید و دریافته باشید.» در بازنویسی آن نامۀ کوتاه، دیدم که جای چند کلمه ای خالی است و آن چند کلمه را اضافه کردم. بعداً شعر دیگری هم از این کتاب برای آن جوان صاحبدل فرستادم، با این یاددشت: «محمود کیانوش در فاصلۀ سالهای 1344 تا 1347 هم که شعرهایِ دفتر «ماه و ماهی در چشمۀ باد» فراهم می شد، و اکثریت شاعران هم عصرش در شعرهای «زمانه پسند» و «مردم خواستۀ» خود خوابِ شهرت می دیدند، مثل همیشه شعر جهانی می گفت.»
[b]کتاب ماه و ماهی در چشمه باد ، 132 صفحه می باشد.[/b
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماه و ماهی در چشمه باد
سپاس گزار از برای بارگذاری (آپلود) این کتاب