قدم با قدم با یک کارآگاه
نویسنده:
برت هالیدی
مترجم:
جلال رضایی
امتیاز دهید
✔️ بارها اتفاق افتاده است که ثروت زیاد، دردسرهایی برای صاحب آن فراهم آورده است؛ اما در این داستان نهتنها مرد ثروتمند جانش فدای مالش میشود، بلکه آن عده که به طمع پول او را به قتل رسانیدهاند، وارد ماجراهایی میشوند که مرگ میلیونر در برابر آن کوچک جلوه میکند. دوستداران داستانهای پلیسی، چنان شیفتهی حوادث این کتاب میشوند که تا پایان نمیتوانند آن را زمین بگذارند.
در سطرهای آغازین داستان میخوانیم:
«وقتی لوسی هامیلتون درِ دفتر کارآگاه خصوصی را باز کرد، لبخند تمسخرآمیزی در گوشهی لبانش نقش بسته بود و در چشمان قهوهایرنگش برق خاصی مشاهده میشد. لوسی با وقار خاصی که از صفات بارز هر منشی خصوصی است، به رئیس خود گفت: "آقای "شین" خانمی میخواهد شما را ببیند." یکی از روزهای گرم میامی بود و مایکل شین پشت میز بزرگش در صندلی متحرک خود فرورفته بود. مایک پیراهن آستین کوتاهی به تن داشت با یقهی باز و کراواتی که بهصورت کجومعوجی روی پیراهنش افتاده بود. مقابل او یک دسته چک باز و مقداری چک باطل شده و همچنین صورتحساب ماهیانهی بانک قرار داشت... از منشی خود پرسید: "چه گفتی، یک خانم؟" تن صدای او نشان میداد که هنوز باور نکرده است. لوسی سرش را به علامت مثبت تکان داد و در اتاق را پشت سر خود بست.»
بیشتر
در سطرهای آغازین داستان میخوانیم:
«وقتی لوسی هامیلتون درِ دفتر کارآگاه خصوصی را باز کرد، لبخند تمسخرآمیزی در گوشهی لبانش نقش بسته بود و در چشمان قهوهایرنگش برق خاصی مشاهده میشد. لوسی با وقار خاصی که از صفات بارز هر منشی خصوصی است، به رئیس خود گفت: "آقای "شین" خانمی میخواهد شما را ببیند." یکی از روزهای گرم میامی بود و مایکل شین پشت میز بزرگش در صندلی متحرک خود فرورفته بود. مایک پیراهن آستین کوتاهی به تن داشت با یقهی باز و کراواتی که بهصورت کجومعوجی روی پیراهنش افتاده بود. مقابل او یک دسته چک باز و مقداری چک باطل شده و همچنین صورتحساب ماهیانهی بانک قرار داشت... از منشی خود پرسید: "چه گفتی، یک خانم؟" تن صدای او نشان میداد که هنوز باور نکرده است. لوسی سرش را به علامت مثبت تکان داد و در اتاق را پشت سر خود بست.»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قدم با قدم با یک کارآگاه