پند نامه
نویسنده:
محمد غزالی
امتیاز دهید
نسخه دیگر
✔پندنامه رساله ای است از امام محمد غزالی که به درخواست یکی از پادشاهان به شکل نصایح نگاشته شده و برای او فرستاده شده است. هویت این پادشاه که مخاطب اصلی این رساله است معلوم نیست. فقط این را میتوان گفت که این رساله هنگامی نوشته شده که پادشاه، سنی حدود هفتاد سال داشته است.
پادشاه در آغاز نامه خویش، امام محمد غزالی را به صورت اغراق آمیزی چنین توصیف کرده است: «ای یگانه عصر و ای فرید دهر، ای قطب سالک و ای هادی مسالک، ای نجم باهر و ای شمع زاهر، ای امام همام و ای حجت اسلام...».انگیزه مؤلف از نوشتن پندنامه، پاسخ به درخواست پادشاه بوده است.
کتاب، خالی از مقدمه و تقسیم بندی است، ولی میتوان گفت که کتاب از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول، درخواست پادشاه از مؤلف، بخش دوم، پندنامه و بخش پایانی، کیفیت خواندن نماز تسبیح است.
نسخه دیگری از کتاب به تصحیح جلال الدین همایی در سایت موجود است:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=60636
بیشتر
✔پندنامه رساله ای است از امام محمد غزالی که به درخواست یکی از پادشاهان به شکل نصایح نگاشته شده و برای او فرستاده شده است. هویت این پادشاه که مخاطب اصلی این رساله است معلوم نیست. فقط این را میتوان گفت که این رساله هنگامی نوشته شده که پادشاه، سنی حدود هفتاد سال داشته است.
پادشاه در آغاز نامه خویش، امام محمد غزالی را به صورت اغراق آمیزی چنین توصیف کرده است: «ای یگانه عصر و ای فرید دهر، ای قطب سالک و ای هادی مسالک، ای نجم باهر و ای شمع زاهر، ای امام همام و ای حجت اسلام...».انگیزه مؤلف از نوشتن پندنامه، پاسخ به درخواست پادشاه بوده است.
کتاب، خالی از مقدمه و تقسیم بندی است، ولی میتوان گفت که کتاب از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول، درخواست پادشاه از مؤلف، بخش دوم، پندنامه و بخش پایانی، کیفیت خواندن نماز تسبیح است.
نسخه دیگری از کتاب به تصحیح جلال الدین همایی در سایت موجود است:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=60636
آپلود شده توسط:
simin
1393/11/03
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پند نامه
چنین نیست که فرمودید: از قراین پیداست که امام محمد غزالی کتاب را به تقاضای یکی از ملوک ایران نوشته (شاید سلطان سنجر) زیرا اصل آن به فارسیست و حدود یک قرن بعد به عربی ترجمه شده است.[/quote]
البته بنا بر یاد داشت علامه همایی ملک مورد نظرمحمد بن ملکشاه سلجوقیست یعنی:غیاث الدین ابو شجاع محمد بن ملکشاه بن الب ارسلان ساجوقی(سلطنت: 498-511)
[/qu[i]ote]
در توضیحات مربوط به کتاب، جزء آثار عطار معرفی شده بود.بنده نیز بر همین مبنا نوشتم.
این پندنامه هم که با نگاهی گذرا در آن می توان آخرت نگری غزالی را به وضوح مشاهده کرد، در واقع مربوط می شود به دوران بعد از تحول روحی وی. البته مطالب این کتاب همان مطالبی است که در کیمیای سعادت و احیاء علوم الدین نیز آمده است.
بخشی از نوشته ای که بنده چند سال پیش راجع به کیمیای سعادت نوشته بودم:
از بین آنچه که غزالی جهت نمایاندن طرز درست حکومت از آنها بهره مند شده است، حکایات مربوط به صوفیه در خور توجه است. در این حکایات،خلیفه، که شخص اول جهان اسلام، تلقی می شود، از یکی از صوفیان عصر خود تقاضای پند می کند. مطابق نوشته غزالی، هارون الرشید و سلیمان بن عبدالملک و عمربن عبدالعزیز از جمله خلفا هستند که مشتاق شنیدن نصیحت عرفا و زهاد بوده اند. هارون موقعی از« شقیق بلخی» پند می شنود و زمانی نیز پای نصیحت « فضیل» می نشیند. شقیق طرز حکومت خلفای صدر اسلام را الگوی کامل حکومت می داند و هارون را به تبعیت از آن بزرگان ترغیب می کند و مسؤولیت وی را در قبال رعیت برای وی یادآور می شود. بدون تردید ، خلیفه با وقوف کامل به خطر کار حکومت و مسؤولیتش در قبال بندگان خدا، چه در امر دین و چه در امر دنیا، سخنان عرفا را تسکینی برای آلام خود تلقی می کند . با توجه به این موضوع گستاخی و جسارت فضیل عیاض در مواجهه با خلیفه ای چون هارون الرشید، که در ابتدای امر از پذیرش وی امتناع می ورزد و در نهایت نیز به تعریض وی را فرعون می خواند، قابل توجیه است.[/quote]
چنین نیست که فرمودید: از قراین پیداست که امام محمد غزالی کتاب را به تقاضای یکی از ملوک ایران نوشته (شاید سلطان سنجر) زیرا اصل آن به فارسیست و حدود یک قرن بعد به عربی ترجمه شده است.
[/qu[i]ote]
در توضیحات مربوط به کتاب، جزء آثار عطار معرفی شده بود.بنده نیز بر همین مبنا نوشتم.
این پندنامه هم که با نگاهی گذرا در آن می توان آخرت نگری غزالی را به وضوح مشاهده کرد، در واقع مربوط می شود به دوران بعد از تحول روحی وی. البته مطالب این کتاب همان مطالبی است که در کیمیای سعادت و احیاء علوم الدین نیز آمده است.
بخشی از نوشته ای که بنده چند سال پیش راجع به کیمیای سعادت نوشته بودم:
از بین آنچه که غزالی جهت نمایاندن طرز درست حکومت از آنها بهره مند شده است، حکایات مربوط به صوفیه در خور توجه است. در این حکایات،خلیفه، که شخص اول جهان اسلام، تلقی می شود، از یکی از صوفیان عصر خود تقاضای پند می کند. مطابق نوشته غزالی، هارون الرشید و سلیمان بن عبدالملک و عمربن عبدالعزیز از جمله خلفا هستند که مشتاق شنیدن نصیحت عرفا و زهاد بوده اند. هارون موقعی از« شقیق بلخی» پند می شنود و زمانی نیز پای نصیحت « فضیل» می نشیند. شقیق طرز حکومت خلفای صدر اسلام را الگوی کامل حکومت می داند و هارون را به تبعیت از آن بزرگان ترغیب می کند و مسؤولیت وی را در قبال رعیت برای وی یادآور می شود. بدون تردید ، خلیفه با وقوف کامل به خطر کار حکومت و مسؤولیتش در قبال بندگان خدا، چه در امر دین و چه در امر دنیا، سخنان عرفا را تسکینی برای آلام خود تلقی می کند . با توجه به این موضوع گستاخی و جسارت فضیل عیاض در مواجهه با خلیفه ای چون هارون الرشید، که در ابتدای امر از پذیرش وی امتناع می ورزد و در نهایت نیز به تعریض وی را فرعون می خواند، قابل توجیه است.