چو ضحاک شد بر جهان شهریار
نویسنده:
رضا قاسمی
امتیاز دهید
نمایشی در هفت صحنه، یک پیش در آمد و پنج میان صحنه
پیش درآمد:
گذرگاههای تاریک و خاموش شهر. آدمها آرام و فرورفته در خود می گذرند. پیرمردی که از بازار می آید و دستهایش پر از توشه است. آرام و خمیده قدم برمی داد و جز پیش پای خود را نمی نگرد. عبور گاه گاهی کودک و یا کودکانی، عبور عده ای که تابوتی را بر دوش می کشند. زنی با کودکی در بغل، دو تن که بی گفتگو در حرکتند. عبور عده دیگری که تابوتی را از سوی مخالف حمل می کنند. در تمام این مدت صدای یکنواخت و بدون انقطاع کرناها، آنگونه که در تعزیه مرسوم است، به گوش می رسد. عبور آدمها... تابوتها... تشیع کنندگان...
بیشتر
پیش درآمد:
گذرگاههای تاریک و خاموش شهر. آدمها آرام و فرورفته در خود می گذرند. پیرمردی که از بازار می آید و دستهایش پر از توشه است. آرام و خمیده قدم برمی داد و جز پیش پای خود را نمی نگرد. عبور گاه گاهی کودک و یا کودکانی، عبور عده ای که تابوتی را بر دوش می کشند. زنی با کودکی در بغل، دو تن که بی گفتگو در حرکتند. عبور عده دیگری که تابوتی را از سوی مخالف حمل می کنند. در تمام این مدت صدای یکنواخت و بدون انقطاع کرناها، آنگونه که در تعزیه مرسوم است، به گوش می رسد. عبور آدمها... تابوتها... تشیع کنندگان...
آپلود شده توسط:
teekany
1388/08/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چو ضحاک شد بر جهان شهریار
هنر خوار شد جادوی ارجمند
نهان راستی اشکارا گزند