رسته‌ها
مثنوی واله سلطان
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 29 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 29 رای
ب‍ام‍ق‍دم‍ه‌ای‌ از: م‍ه‍ردخ‍ت‌ ب‍روم‍ن‍د
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
296
آپلود شده توسط:
kalltun
kalltun
1392/11/07

کتاب‌های مرتبط

صدای سخن عشق
صدای سخن عشق
4.6 امتیاز
از 10 رای
تگرگ: مجموعه شعر
تگرگ: مجموعه شعر
4.3 امتیاز
از 3 رای
دیوان آتش اصفهانی
دیوان آتش اصفهانی
4.7 امتیاز
از 13 رای
مادر
مادر
4.2 امتیاز
از 9 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مثنوی واله سلطان

تعداد دیدگاه‌ها:
1
ﻣﺜﻨﻮی «واﻟﻪ و ﺳﻠﻄﺎن»
اﻳﻦ ﻣﺜﻨﻮی ،ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺪت ﻳﻚ ﺳﺎل در ﺗﺎرﻳﺦ 1160 ﻫـ .ق در3230 ﺑﻴﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎن رﺳﻴﺪه اﺳﺖ در ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﻋﺸﻖ ﺣﺎد و ﻣﺤﺮوﻣﻲ و دﻟﺪادﮔﻲ، ﻋﻠﻴﻘﻠﻲ ﺧﺎن واﻟﻪ داﻏﺴﺘﺎﻧﻲ، ﻣﺆﻟّﻒ ﺗﺬﻛﺮه رﻳﺎض اﻟﺸﻌﺮا ﺑﻪ دﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻳﺶ، ﺧﺪﻳﺠﻪ ﺳﻠﻄﺎن اﺳﺖ. ﺧﻼﺻﺔ داﺳﺘﺎن ﭼﻨﻴﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺧﺘﺮﺷﻨﺎﺳﺎن ﭘﻴﺸﮕﻮﻳ ﻲﻛﺮدهاﻧﺪ ﻛﻪ «واﻟﻪ» ﭘﺴﺮﺣﺴﻦﻋﻠﻴﺨﺎن، اﻣﻴﺮاﺻﻔﻬﺎن در ﻋﺸﻖ و ﻋﺎﺷﻘﻲ ﺷﻬﺮة روزﮔﺎر ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﭼﻨﻴﻦ ﺷﺪ و او ﺑﺮ دﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻳﺶ ، ﺧﺪﻳﺠﻪ ﻛﻪ در زﻳﺒﺎﻳﻲ و ﻓﺮﻳﺒﺎﻳﻲ ﺑﻲ ﻫﻤﺘﺎ ﺑﻮد ، ﻋﺎﺷﻖ و ﺳﭙﺲ ﻧﺎﻣﺰد ﺷﺪ. ﭘﺲ از ﭼﻨﺪی ﭘﺪر واﻟﻪ ﺑﻪ دﺳﺖ اﻓﻐﺎﻧﻬﺎ ،ﻛﻪ ﺑﻪ اﺻﻔﻬﺎن ﺗﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ، ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ و ﻋﻤﻮی واﻟﻪ ﻳﻌﻨﻲ ﭘﺪر ﺧﺪﻳﺠﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ آن ﻣﻲﺷﻮد ﺗﺎ ﻣﺮاﺳﻢ ازدواج ﻫﺮﭼﻪ زودﺗﺮ ﺳﺮﮔﻴﺮد. اﻣا ﻣﺎدر واﻟﻪ ﺑﻪ ﻋﻠّﺖ اﻳﻨﻜﻪ ﭘﺪر دﺧﺘﺮ در اﺳﺎرت اﺳﺖ، بﺮﮔﺰاری ﻣﺮاﺳﻢ را ﺑﻪ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﻣﻲ اﻧﺪازد. دراﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎم آوازة زﻳﺒﺎﻳﻲ ﺧﺪﻳﺠﻪ در اﺻﻔﻬﺎن ﺷﺎﻳﻊ ﺷﺪه ﺑﻮد و ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎران زﻳﺎدی ﺑﻪ ﺳﺮاغ او ﻣﻲ آﻣﺪﻧﺪ، اﻣﺎ ﻣﺎدر ﺧﺪﻳﺠﻪ ﻛﻪ ﻋﻼﻗﺔ آن دو دﻟﺪاده را ﺑﻪ ﻫﻢدﻳﮕﺮﻣﻲداﻧﺴﺖ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﭘﺎﺳﺦ رد ﻣﻲ داد؛ وﻟﻲ ﺳﺮاﻧﺠﺎم در ﺑﺮاﺑﺮ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری ﻳﻜﻲ از ﺻﺎﺣﺒﻤﻨﺼﺒﺎن اﻓﻐﺎن ﻛﻪ ﺑﻪ زور و ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﺷﺪه ﺑﻮد، ﺗﺎب ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﻧﻴﺎورد و دﺧﺘﺮ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻋﻘﺪ اودرآورد. در اﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎم واﻟﻪ روزﻫﺎی ﻫﺠﺮ و ﻓﺮاق را ﻣﻲ ﮔﺬراﻧﻴﺪ ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﺳﭙﺎه اﻓﻐﺎن از اﺻﻔﻬﺎن ﺑﻴﺮون رﻓﺖ . واﻟﻪ ﻧﻴﺰ ﻓﺮﺻﺖ را ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺷﻤﺮد ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺑﺎر ﺑﺎ ﻟﺒﺎس دروﻳﺸﻲ ﺑﻪ دﻳﺪار ﺧﺪﻳﺠﻪ رﻓﺖ.پس از اﻳﻦ دﻳﺪارﻫﺎی ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ، ﻋﺸﻖ آﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺳﺮ زﺑﺎﻧﻬﺎ اﻓﺘﺎد .ﺳﺮاﻧﺠﺎم واﻟﻪ ﺑﺮای ﺣﻔﻆ آﺑﺮوی ﺧﺪﻳﺠﻪ ﺑﻪ دﻳﺎر ﻫﻨﺪ رﻓﺖ. آن دودﻟﺪاده ﺗﺎ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎدن ﻧﺎﻣﻪ از ﺣﺎل ﻫﻢ ﺧﺒﺮدار ﻣﻲﺷﺪﻧﺪﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﭘﺲ از ﭼﻬﺎرده ﺳﺎل ﻛﻪ واﻟﻪ در آن دﻳﺎر ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮد ﺑﺎﺷﻤﺲ اﻟﺪﻳﻦ ﻓﻘﻴﺮ دﻫﻠﻮی آﺷﻨﺎ ﺷﺪ و ﺷﺮح دﻟﺪادﮔﻲ و ﻋﺸﻖ ﺑﻲ ﻓﺮﺟﺎم ﺧﻮد را ﺑﺮای وی ﺑﺎز ﮔﻔﺖ و او ﻫﻢ اﻳﻦ داﺳﺘﺎن ﺑﺪﻓﺮﺟﺎم را ﻫﻤﺎن ﻃﻮر ﻛﻪ از واﻟﻪ داﻏﺴﺘﺎﻧﻲ ﺷﻨﻴﺪه ﺑﻮد ﺑﺨﻮﺑﻲ ﺑﻪ ﻧﻈﻢ ﻛﺸﻴﺪ...
مثنوی واله سلطان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک