رسته‌ها

سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس یا ده هزار مایل در ایران

سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس یا ده هزار مایل در ایران
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 85 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 85 رای
ژنرال سرپرسی مولسورث سایکس، در سال 1867م. در شهر کنتربوری زلاندنو متولد شد. او، یکی از چهره‌های برجستة شرق‌شناسی و ایران‌شناسی انگلستان بود. وی، پس از کسب معلومات مقدماتی، وارد دانشکدة افسری شد. سایکس در سال 1892م در هنگ های ارتش هندوستان خدمت کرد و از همان وقت به مسافرت و سیر و سیاحت در ایران علاقه مند بود و از آن جا با زبان فارسی آشنا شد. دو سال بعد به ایران آمد و کنسولگری انگلیس را در کرمان تاسیس نمود. در همان سال هنگام جشن تولد ناصرالدین شاه به تهران آمد و به حضور شاه ‌رسید. سایکس، در سال 1898م. کنسولگری سیستان را راه انداخت و در سال 1901 بنا به تقاضاهای مکرر خود، برای شرکت در جنگ های ترانسوال(جنگ انگلیس و آفریقای‌جنوبی)، رهسپار افریقای جنوبی شد. وی از سال 1905 تا 1913 سر‌کنسول انگلیس در خراسان بود و مأموریتش در مشهد، مقارن همان ایامی است که روسیة تزاری و دولت انگلیس در نتیجة معاهدة منحوس1907 و تعیین مناطق نفوذ در ایران، با یکدیگر موافقت و هماهنگی داشته‌اند. سایکس، در سال 1915سرکنسول ترکستان چین بوده و در سال 1916 به فرماندهی پلیس جنوب ایران منصوب گردید. او، مقر فرماندهی خود را شهر شیراز قرار داد و با همکاری عبدالحسین فرمانفرما و دیگر متنفذان هواخواه انگلیس، به سرکوبی نهضت جنوب پرداخت. وی، تا سال ۱۹۱۸ در ایران بود و بعد از آن، برای گذراندن دوران بازنشستگی به انگلستان برگشت. در احکام نظامی، از اقدام هایش او در ایران اظهار قدردانی شد و به علت تتبعات و تحقیقات مفصلی که دربارة تاریخ و جغرافیای ایران کرده بود، به سمت منشی افتخاری انجمن آسیای مرکزی انتخاب شد. سایکس سرانجام در سال 1945 در سن هفتادوهشت سالگی در لندن بدرود زندگی گفت. این سفرنامه او در سال 1902م./1281ش. در لندن انتشار یافته و مؤلف، آن را به «لرد کرزن»، نایب السلطنة وقت هندوستان پیشکش کرده است. سفرنامة سایکس، از چند نظر حائز اهمیت است: اول اینکه وی زبان فارسی را خوب می‌دانسته؛ لذا شخصاً با مردم ارتباط داشته و از کتاب‌های تاریخی قدیم و سیاحتنامه‌های جهانگردان قبل از خود به خوبی بهره برده است. دوم اینکه وی با تیزبینی خاصی، اوضاع تاریخی و جغرافیائی هر منطقه را با دقت و وسواس مطالعه کرده و ضمن اظهار عقیده درباره اوضاع اجتماعی، مانند دیگر سیاحان انگلیسی، مسائل را غرض‌آلود و از روی دشمنی بیان نکرده است. اگرچه جانب دولت خود را نگه می‌داشته، ولی ایرانیان را از هر جهت بر تمام مردم مغرب آسیا برتر می‌دانسته و نظر راولینسون را که گفته بوده: «هیچ یک از ملل این قاره بزرگ در تیزهوشی و بلندفکری، به پای ایرانیان نمی‌رسند» تأیید کرده و بالأخره اطلاعاتی که سایکس در خصوص بلوچستان ایران و انگلیس(آن زمان)، ناحیة کلات و خان‌های بلوچستان و فرماندهان کرمان و بلوچستان ارائه داده، در نوع خود بی‌نظیر است؛ به طوری که می‌توان اذعان کرد در هیچ منبعی دیده نمی‌شود. گزارش‌های وی در خصوص کمیسیون سرحدی ایران و انگلیس در سال1895/1313 گرچه خالی از اغراق نیست، ولی در عین حال قابل اعتنا می‌باشد. چرا که وی در آن زمان کنسول انگلیس در کرمان بوده و در این کمیسیون، معاون سرتوماس هلدیخ، رئیس نمایندگی انگلیس در کمیسیون بوده است. از امتیازات دیگر سفرنامه سایکس، آن است که چون او در زمره مأموران عالیرتبة سیاسی انگلیس بوده، به اسناد محرمانه و غیرمحرمانه و همچنین گزارش‌ها و سفرنامه‌های منتشر نشده بسیاری از مأموران قبلی دسترسی داشته است و از آن اطلاعات، در سفرنامه خود و تاریخ ایران - که تدوین کرده - بهره برده است. سفرنامه، شامل 38 فصل است و اغلب مطالب آن درباره شرق ایران و بلوچستان است. فصل‌های هشتم و نهم، تحت عنوان بلوچستان تدوین گردیده. فصل‌های دهم و یازدهم، تحت عنوان مکران (بلوچستان جنوبی) و سرحد (بلوچستان شمالی)، حاوی مطالب مهمی است. فصل دوازدهم به نام از «بزمان تا کرمان»، اوضاع سیاسی، اجتماعی، جغرافیائی و تاریخی روستاهای این مسیر را مورد بررسی قرار داده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
517
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/11/11

کتاب‌های مرتبط

200 لذت سفر
200 لذت سفر
4.3 امتیاز
از 3 رای
سفرنامه اولیویه
سفرنامه اولیویه
4.2 امتیاز
از 52 رای
ایران در سفرنامه ها
ایران در سفرنامه ها
4 امتیاز
از 8 رای
مسافرت به ایران
مسافرت به ایران
4.5 امتیاز
از 64 رای
سیاحتنامه شاردن - جلد 6
سیاحتنامه شاردن - جلد 6
4.6 امتیاز
از 40 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس یا ده هزار مایل در ایران

تعداد دیدگاه‌ها:
15
در ایران قرن نوزدهم و بویژه دوران ناصری نویسندگانی همچون زنده یاد محمدحسن خان اعتماد السلطنه بودند که با مطالعه آثار نویسندگان دیگر کشورها شروع به نگارش تاریخ و جغرافی به شیوه نوین نمودند.
ولی به این نکته باید حتما توجه نمود که اگر نگوییم همه بلکه بسیاری از پژوهشگرانی خارجی( عمدتا اروپایی) به دلیل ماموریت نظامی(افسران فرانسوی و انگلیسی در دوران فتحعلیشاه)، باستانشناسی (دمورگان و دیالافوا) ، بازرگانی(شاردن و تاورنیه) و یا کسب اطلاعات جغرافی نظامی و جاسوسی و ایجاد بلوا و آشوب در میان عشایر(لایارد) به ایران آمده و از لحاظ مادی و تجهیزات تا حدود زیادی تامین بودند ولی شاید بتوان جز ابولفضل بیهقی محقق و پژوهشگر نسبتا بی طرف ایرانی نیافت چون افراد بنابر دلایل مالی و جانی مجبور به تبعیت از قدرت روز می بودند.
- معلوم می شه چرا بیشترین تمامیت ارضی سرزمین ایران فقط در دوره قاجار این قدر حیف و میل شده ...
نمی توان به تمامی قاجار را تقصیرکار دانست. مگر محمد شاه هرات را محاصره ننمود، مگر ناصرالدین شاه هرچند با شکست روبرو شد اما همچون عباس میرزا و پدرش به خیال فتح هرات، کلید خراسان نبود و برای تسخیر مرو با ترکمانان یاغی نجنگید؟
هیچگاه نباید دست تنهایی معدود افراد فهمیده آن روزگار را در میان دریای جهل و بی سوادی و فساد اخلاق را از میان برد.
ناصرالدین شاه می خواست ولی همانند پتر کبیر پشتکار نداشت و پس از چندبار برخوردن با موانع سیاسی و اقتصادی مایوس می گردید.
در ضمن
خر تو خر بسیار زیرک
سفرنامه جیمز موریه نگارنده کتاب بسیار نیکوی حاجی بابا در سال 1808 و سفرنامه لیارد در سال 1840 و به هنگام محاصره هرات به ایران بسیار خواندنی است.
اوغلان دستت درد نکند یک کار خیری بکن و این دو کتاب را هم بیاب
اگر این کتاب را هم بگذاری روی همچو ماهت را می بوسم:
خاطرات مسعود میرزا ظل السلطان، انتشارات بابک!
انشالله با هم یک کوفته تبریزی فرد اعلا با نان سنگک بخوریم
اون وقت سفیر ما هم در ریودوژانیرو فقط به استخر علاقه داشت و ...!!!!!!
واقعا جای پرسش داره که چرا اطلاعات صاحب منصبان انگلیسی باید جامع تر از محققان و پژوهشگران ایرانی اون دوره باشه
یعنی نویسندگان ما این قدر نسبت به وطن و جغرافیاش بی علاقه بودن ؟

یکی از رفقایمان میگفت روزی به نزد سفیری از یکی از کشورهای اروپایی رفتیم . در اتاق کتابخانه ای بود که به زبان همان کشور بود . میگفت به جرات میتوانم بگویم که بالای 600 جلد کتاب در این قفسه بود و تمام آنها در مورد ایران بود . از سفیر پرسیدم : شما همه اینها را خوانده اید ؟ گفت مجبوریم بخوانیم وگرنه سفیر نمیشویم .
میگفت با خود گفتم آیا ما در مورد ایرانشناسی 600 جلد کتاب به فارسی داریم ؟ و یا در مورد یک کشور دیگر 600 جلد کتاب داریم ؟
به قول دوست عزیزی در شبکه های اجتماعی همین که در اخبار هر کشوری بالاخره نامی از ایران برده میشه نشاندهنده این هست که حداقل موقعیت ژئوپولتیک و سیاسی ما در جهان کجاست !!!
متاسفانه عادت کرده ایم یا با هوشمندی عادت داده شده ایم به سه چیز :
- خود شیفتگی افراطی و فرو رفتن در رویاهای باستانی
-خود کم بینی تفریطی و در عین ایزانی بودن بدگویی از خویش به تصور انتقاد
- شعبه شعبه کردن تن خویش به دست خویش در قالب قومیت و زبان
در کل چنان تا خرخره در ایده آلیسم های سورئال فرو رفته ایم که از دیدن بدیهی ترین واقعیت ها عاجز شده ایم . همه همین گونه ایم بیش و کم ...
گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست

سایکس در سال 1892 م. با درجه سروانی در هنگ دوم نیزه دار، از هنگهای ارتش هندوستان خدمت کرد و از همان سالها به سیر و سیاحت به ویژه سفر به ایران علاقه مند گردید. به همین جهت، زبان فارسی را آموخت و در سال 1893 م. به دستور دولت انگلیس عازم ایران شد.
سایکس در اکتبر 1893 م. کنسولگری انگلیس را در کرمان تأسیس نمود و در همین سال هنگام جشن تولد ناصرالدین شاه به تهران آمد و به حضور شاه رسید.
خود وی درین باره می نویسد: «وزیر مختار بریتانیا نگارنده را حضور ناصرالدین شاه معرفی کرد و او نیز راجع به نقاط دور دست کشور خود سؤالات مفصلی از من نمود و از توضیحات این جانب اظهار مسرت و خوش وقتی کرد و گفت اخباری که افسران انگلیسی در اختیار من می گذارند، به مراتب مفیدتر از اطلاعات مأمورین ایران می باشد».
سرپرسی سایکس جمعاً شش بار به ایران مسافرت کرده است. از تاریخ ژانویه 1893 تا ژانویه 1901 م. سایکس مجموعاً چهار بار به ایران آمده و هشت سال در نقاط مختلف مملکت ما به سیر و سیاحت اشتغال داشته
سایکس چون دارای منصب و موقعیت سیاسی و نظامی در ایران بوده، بدون هیچ مانعی با دقت نقاط گوناگون را از نظر گذرانده و به ویژه از نواحی شرقی و جنوبی دیدن کرده و چون به زبان فارسی آشنا بوده، با مردم آن دوره ارتباط برقرار نموده و آگاهی های بسیاری را اندوخته. از این رو، توانسته سفرنامه پر برگ و باری را ارائه کند.
وی گرچه به عنوان مأمور دولت انگلیس، منافع کشور متبوع خویش را تعقیب می کرد، ولی این هدف مانع از نقل برخی وقایع و حقایق نبوده است؛ چنان که در پایان سفرنامه خویش می نویسد: ایرانیان از هر جهت بر تمام مردم مغرب آسیا برتری دارند و گفته «رالینسون» را که می گوید هیچ یک از ملل این قاره بزرگ در تیزهوشی وبلند فکری به پای ایرانیان نمی رسند را تأیید نموده است.
پ. ن :
سئوال: - واقعا جای پرسش داره که چرا اطلاعات صاحب منصبان انگلیسی باید جامع تر از محققان و پژوهشگران ایرانی اون دوره باشه
یعنی نویسندگان ما این قدر نسبت به وطن و جغرافیاش بی علاقه بودن ؟:-( ( احتمالا اون امتیازاتی که قاجار در اختیار اجنبی ها
می گذاشته به ایرانی ها نمی داده ، می گم احتمالا ! شاید هم سستی از جانب ما بوده:O
- معلوم می شه چرا بیشترین تمامیت ارضی سرزمین ایران فقط در دوره قاجار این قدر حیف و میل شده :((
سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس یا ده هزار مایل در ایران
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک