مناقشه قره باغ
مترجم:
سعید باقری
امتیاز دهید
گردآوری و تدوین: وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان
مجموعه اسناد سازمان ملل متحد در راستای مناقشه ی قره باغ
بیشتر
مجموعه اسناد سازمان ملل متحد در راستای مناقشه ی قره باغ
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مناقشه قره باغ
همه پرسی بر اساس شرایط جامعه صورت می گیرد.
قیام های جاکوبیت ها که طرفدار بازگشت دودمان استوارت به بریتانیا و یا دست کم استقلال کامل اسکاتلند بودند در بازه زمانی 1709 تا آخرین قیام خونین 1749 توسط انگلستان و در واقع دولت بریتانیای کبیر به عنوان شورش و جنگ داخلی محسوب می گردید.
اما شرایط اجتمایی و فرهنگی اسکاتلند و انگلستان پس از گذشت سه قرن تغییر کرده است.
اما با این وجود اگر پس از انجام آن رفراندم گروهی به خیال نبرد مسلحانه برای استقلال اسکاتلند بیافتند به یقین در برابر خود نیروهای مسلح را خواهد دید.
شرایط هر جامعه ویژه خود می باشد.
آیا وضعیت اجتمایی و فرهنگی افغانستان, عراق, ایران و بریتانیا در یک پایه قرار دارد؟
اما این یک به عنوان استاد علم سیاست نمیتواند نداند که هیچ کشوری دربارهی تمامیت ارضی سرزمین خود همهپرسی نمیکند و آن را به حراج نمیگذارد.[/quote]
ببخشید، من اندکی در این مسائل مبتدی هستم، سوالاتی برایم پیش می آید:
پس این همه پرسی 2 سال پیش استقلال اسکاتلند از بریتانیا چه بود؟
یکی میگوید ایران کجاست؟ فرهنگ ایرانی چیست؟ فلان اثر تاریخ باستانی را رُمیان ساخته اند و بهمان اثر دورهی اسلامی را عربها و «تورکان»!
و آنکه دیروز زیر عَلَم بستنِ دانشگاه سینه میزد، در یکی از خلسههای جلوی دوربین ناگهان شعار میدهد که: اگر مردمان برخی از ناحیههای کشور در همهپرسی بخواهند از ایران جدا شوند، میتوانند و اجباری به ماندن آنان نیست!
آن یکی در شوریدگی عرفانی-اخلاقی چیزی از تاریخ نمیداند، و البته عذرش نیز خواسته است -چون که مستم کردهای حَدَّم مزن!- اما این یک به عنوان استاد علم سیاست نمیتواند نداند که هیچ کشوری دربارهی تمامیت ارضی سرزمین خود همهپرسی نمیکند و آن را به حراج نمیگذارد.
نمیگویم اگر درسی خوانده بود، میگویم حتی اگر چیزی از وقایع اتفاقیهی کشور محل تحصیل خود در حد روزنامههای تهران میدانست، میتوانست بداند که پنجمین قدرت و اقتصاد دنیا چون مردم آن شبههای داشتند که از نهادهای اروپای واحد خدشهای بر اعتبار، قدرت و حاکمیت کشورشان وارد میشود، عطای اروپا را به لقایش بخشیدند...
دکتر جواد طباطبایی
مقالهی روشنفکران علیه ایران
شمارهی ۴و۵ مجله سیاستنامه
سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل
سعدی تجربهی فروپاشی در یورش مغولان را داشت، اما اگرچه تجربهی او میتواند ما را اشاراتی باشد، ولی امروز یکسره به کار نمیآید.
در زمانهی آن شیخ اجلّ، در ادامهی یورشهای بسیار، دشمن از بیرون میآمد، و اگر عِدّت و عُدّتی میداشت هزیمت در لشکر ایرانیان میافکند، اما هرگز در جنگ نهایی پیروز نمیشد، ولی با وزیدن بادهای سموم، ایران، با شیرهی جان خویش، دشمنی در درون پروردهاست که بیگانهای در درون و آشنایی بیگانه است.
یعنی دزدی با چراغ آمده!
سعدی زمانی از ایران رفت که ایران به «کنام پلنگان و شیران» تتار تبدیل شده بود، اما دیری نگذشت که همان پلنگان، بر اثر همنشینی با ایرانیان، خوی پلنگی را رها کردند و شیخ "چو برگشت کشور آسوده دید".
امروز انقلابی در وضع زمانه صورت گرفته، جرثومههای تباهی از ژرفای خاک ایران روییده و در آن ریشه دوانیدهاند، و اگر دشمنانِ بیرون در سایهی فرهیختگی ایران پناه گرفتند، این دشمنانِ درون از ادب و آداب ایرانی میگریزند.
ایران، پیوسته، همچون جزیرهای در میان دریای دشمنانی بود که به هر مناسبتی خیزآبهای بلند آن قُلزمها بر ساحلهای امن او فرود میآمد و هر بار ویرانیهای بسیاری نیز به بار میآورد، یعنی ایران نگین، و بلاهای بسیار چونان انگشتری بود، اما با این همن، جبههی درون چنان استوار و نیرومند بود که حتی اگر در پیکار نظامی شکست میخورد، در جنگ فرهنگی هزیمت بر سپاه بیفرهنگی دشمن میافکند.
دشمنان درونی، به فرض اینکه وجود میداشتند، جز توان ایذایی نمیتوانستند داشته باشند.
با تباه شدن مزاج زمانه، (این تعبیر را در ابهام ازین حیث میآورم که وارد بحث دگرگونیها در مناسبات منطقه و رابطهی نیروها در درون مرزها نشدهباشم...) در شرایطی که بر پایهی برخی توهمها تصوری از منطق مرزها ایجاد شدهبود، دشمنان در بیرون مرزهای کشور، از طریق عاملان داخلی خود، میدان پیکار را به درون مرزهای ایران انتقال دادند.
این اتفاق در سه دههی گذشته، در بیخبری نسبت به دگرگونی ژرف اعمال جامعهی ایران و منطقه افتاده و چنان که این بیخبری از منطق این دگرگونیها و در بیاعتنایی به آن منطق، همچون گذشته ادامه پیدا کند، بیم آن میرود که رخنهای در ارکان کشور افتد و جبران آن به آسانی ممکن نباشد.
منظورم از این دشمنان، تنها و بهطور عمده دشمنان نظام سیاسی نیستند؛ این دشمن در صورت دشمن نیز نیستند و احتمال دارد که خود سادهلوحانه گمان کنند دوستان اند، اما با ظاهری که اخلاق، حکمت، معنویت و بهویژه عقلانیت از آن میبارد، چنان ضربههایی بر ریشههای این کشور میزنند، که عرب و ترک و مغول نزده بود.
همچنانکه گروههای بزرگی از روشنفکران وطنی، در گذشتههای نه چندان دور، در دور نخست حیات روشنفکری، سرسپردگان انواع نظریهها خودکامگی، دیکتاتوری پرولتاریای چپ و نظریهی بدیع «بیاعتنایی به آراء» شریعتیها بودند، در سالهای اخیر، در یکی از دورههای پرشمار جدید عقلانیت، چنان هبوطی در روشنگری «لیبرال» کردهاند که حتی جان لاک هم به گرد پای آنان نمیرسد و یکی نیست که بپرسد:
به کجا چنین شتابان؟
کاشکی شما نخست منافع استراتزیک ایران را در نظر میگرفتید
بررسی های شما آکنده ازکینه ایی است که شما از "روسیه" و روسها دارید ، که در هر کامنتتان بچشم میخورد،و همان نتیجه گیریهایتان را مغشوش میکند.
بیدار شوید ، نه ایران ایران زمان فتحلیشاه است و نه روسیه روسیه تزاری و استالینی،
وبرخلاف آنچه شما توصیه میکنید ما به هیچوجه نباید در جریان سینکیانگ چین خود را درگیر کنیم ،
ما باید بکوشیم دستکم از دید دیپلوماسی با همه کشورها روابط دوستانه داشته باشیم ، اما امروزه ما هم با غربی ها وهم با روسها منافع استراتژیک مشترکی داریم .
حکومت باکو (جمهوری آذربایجان یا بقول شما آزربایجان؟؟) بزرگترین متحد رسمی و آشکار اسراییل در منطقه است و از درون قلمروشان رسانه های ضد ایرانی شان به تحریکات قومی درون ایران مشغولند از جمله تئوریسین معروف خانم "برندا شافر" از پروردگان ایشان اشت، پس با آن ادعای شما دزباره اسراییل ما بهیچوجه نباید از خکومت باکو حمایت کنیم،
کشور ما امروز امن است و هیچ قومگرایی (چه کردگرا چه ترکگرا ..)حق تحریکات قومی و جانبداری از دولتهای منطقه ایی که بر خلاف منافع ملی ایران را باشد ندارد،
نمی خواهم وارد مسایلی شوم که برای من مشکل افرین باشد اما اگر واقعا پایبند این اصل می باشید پس چرا به یاری مسلمانان سینگ کیانگ و یا داغستان نشتافته اید؟
روس ها از گسترش افکار ازادی خواهانه در میان ارمنیان واهمه داشتند.
در گرجستان سرکوب توسطارتش روسیه انجام می گرفت اما در ماورای قفقاز بهترین راهکار ایجاد نفاق در میان ارمنیان و مسلمانی بود که به اشتباه در ان دوران تاتار خوانده می شدند.
در سال 1905 و بروز ناارامی های گسترده در سرتاسر امپراتوری روسیه در پی شکست از ژاپن و خواست عمومی مبنی بر دایر نمودن مجلس دوماع جنگ فرقه ای بویژه در باکو میان دو طرف بالا گرفت و روس ها همواره در شروع کشتار بی طرف بوده و تنها دل نگرانی حفاظت از چاه های نفت بود و پس از کشتار فراوان از هر دو طرف وارد معرکه می شدند.
هم زمان در ایران دوراتن مظفرالدین شاه نیز روس ها به فکر شعله ور نمودن جنگ میان ارمنیان ساکن ایران و بویژه تبریز با مسلمانان اذربایجانی به عنوان خون خواهی از کشتگان باکو افتادند تا در این رهگذر به بهانه نجات مسیحیان گرفتار رسما دستاویزی برای دخالت بیشتر در اذربایجان داشته و بستر را برای الحاق این بخش از ایران در آینده نزدیک فراهم نمایند.
خوشبختانه با هوشیاری علما و پاره ای دولت مردان در این مورد آگاهانه عمل نموده و جلوی ایجاد بلوا توسط جهال گرفته شد.
اتفاقا قصد روسیه ایجاد نفاق بین مسلمانان و ارمنیان بوده است.
از نیمه دوم قرن نوزدهم ارمنیان جنوب قفقاز خواستار آزاد شدن از فشار تزاری بوده و کلیسای ارمنی نیز مایل به مصادره اوقاف خود به سود کلیسای ارتودوکس روسیه نبود.
نقش روس ها در برخورد با ارمنیان دوگانه بود.
روس ها و دیگر قدرت های غربی همواره سعی در تحریک ارمنیان ارمنستان بزرگ, قلمروی عثمانی, داشتند تا همواره ترکیه در این نواحی ناآرامی داشته باشد.
هیچ یک از قدرت های بزرگ مایل به پیشرفت اصلاحات در عثمانی نبودند.
شورش های ارمنیان تا زمانی که امتیاز های مورد نظر از عثمانی گرفته می شد مورد تایید بود و پس از آن ارمنیان به تیغ و اتش ترکان تحریک شده و کردان اماده چپاول واگذار شده و این زمان بره کشان روزنامه نگاران غربی بود که از قساوت ترک ها داستان ها بسرایند و این در حالی بود که از بدو پایه گذاری عثمانی تا اواسط قرن نوزدهم هرچند دشواری های زیادی برای ارمنیان ارض روم و وان و موش وجود داشت اما بازرگانی خارجی و بانک داری عثمانی تا حد زیادی وابسته به جوامع ارمنی استانبول, آدانا و ازمیر بود.
هر کشوری دارای مردمی با تعدد عقیده است همانند ایران که در آن هم مسلمان زندگی می کند،هم مسیحی،هم یهودی،هم زرتشتی و درضمن اینکه این عقاید در ایران هر کدام به شاخه های مختلف هم تقسیم می شود مسیحی ارتدوکس،کاتولیک و پروتستان،مسلمان شیعه،سنی و حتی گفته می شود مذهب بودایی هم در جنوب کشور وجود دارد.
مذهب دلیل قانع کننده ای برای مدعی شدن بر یک منطقه یا کشور نیست اما زبان مشترک،تاریخ مشترک،فرهنگ مشترک(شامل آداب و رسوم و افسانه ها و اسطوره های مشترک) که تشکیل یک ملت را می دهد دلیل قدرتمند و قانع کننده برای شناختن صاحبان اصلی آن منطقه یا کشور است.
اما
در دین اسلام وظیفه هر مسلمانی است که دست مسلمان دیگری را بگیرد و اگر به مسلمانی ظلم می شود یا نسبت به اسلام توهین و بی احترامی می شود و یا ملتی غیر مسلمان بر خاک ملتی مسلمان سلطه پیدا کند وظیفه تمام مسلمانان است که فارغ از تعصبات قومی-ملی از آن ملت مسلمان و ارزش های اسلام دفاع کنند.
برعکس نوشته اید قره باغ از دیرباز منطقه ای ترک نشین و مسلمان نشین بوده است که عده ای ارمنی هم در آن زندگی می کردند می توانید به آمار نگاه کنید در سال 1823 موگیلوسکی و ژنرال ارملوف چنین گزارش کرده اند که 600 روستا در قره باغ وجود دارد که تنها 150 تا از آنها ارمنی نشین بوده اند. همچنین در شهر شوشی 1048 خانوار مسلمان و فقط 479 خانوار ارمنی زندگی می کردند.
البته قصد روسیه نفرت پراکنی نبوده و نیست بلکه هدف روسیه تقویت ارمنستان مسیحی و تضعیف آذربایجان مسلمان است که آن هم با لطف خداوند و غیرت ملت مسلمان ترک آذربایجان اگر به جای یک روسیه دو روسیه هم باشد عاقبت مکرشان به خودشان بر خواهد گشت.
و البته چه سودی می برند از اشغال قره باغ ترک ستیزان و مسلمان ستیزان