رسته‌ها
خوشمزگیها - جلد 1
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 52 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 52 رای
مقدمه مولف:
سالها بود که قصد داشتم قطعات بیشماری از لطایف شیرین و اشعار نمکین و شوخی های لطیف را که در اوراق پراکنده یادداشت کرده یا در گنجینه سینه ضبط کرده بودم، به صورت کتابی در دسترس مردم خوش ذوق و شوخ و بذله گو بگذارم ولی به علت کثرت مشغله به انجام این خدمت موفق نمی شدم و بدون تعارف تنبلی می کردم.
ولی دو چیز سبب شد که تنبلی را کنار بگذارم و برای تنظیم و گردآوردن این قطعات دستی از آستین بیرون بیاورم:
یکی اینکه دوستان عزیز و گرامی ام با اصرار زیاد مرا در انتشار این کتاب تشویق می کردند، دیگر اینکه یکی دو کتاب در این زمینه به دستم رسید که به زور قلقلک هم لب خواننده را برای تبسم باز نمی کرد و خیلی خنک و یخچال مآب بود. ناراحت شدم از اینکه دیگران نمک را به جای قند عرضه کنند و من با احتکار انبارها قند، دهانی را شیرین نکنم. بهر حال روز و شبها رنج بردم تا اینکه تمام این لطایف و قطعات شیرین را از کتب و مجلات و محفوظات خود به روی کاغذ آوردم و هر چه راهم که خود ساخته و پرداخته بودم، بدانها افزودم. امید است که این مجموعه که بر حسب تفنن فراهم آمده است بتواند خاطر آشفتگان را همدمی سرورآفرین باشد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
166
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
amirezati
amirezati
1399/01/29

کتاب‌های مرتبط

لبخند به لبخند
لبخند به لبخند
3.3 امتیاز
از 4 رای
مفتخورهای پرمدعا
مفتخورهای پرمدعا
4.4 امتیاز
از 18 رای
Tooth Imprints On a Corn Dog
Tooth Imprints On a Corn Dog
0 امتیاز
از 0 رای
The Confidence-Man
The Confidence-Man
5 امتیاز
از 1 رای
A Damsel in Distress
A Damsel in Distress
4 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خوشمزگیها - جلد 1

تعداد دیدگاه‌ها:
3
مهدی سهیلی ، از طنزآوران و شاعران سرشناس دهه‌های بیست تا پنجاه بود که طی این سال‌ها آثارش اعم از طنز، فکاهه و جدی به نظم و نثر، مخاطبان بسیاری داشت. هفتم تیرماه ۱۳۰۳ در خیابان مولوی تهران در خانواده‌ای نسبتا مذهبی متولد شد. پدرش غلام‌رضا از نوادگان حاج‌اکبر سمنانی، از شاعران سرشناس قاجار و نیای مادرش اصفهانی بود. مادرش قرآن درس می‌داد. سهیلی در کودکی به مکتب رفت و قرائت قرآن را به‌خوبی آموخت. پس از پایان تحصیلات ابتدایی به فراگرفتن علوم قدیمه، صرف و نحو عربی، منطق و معانی نزد استادان فن پرداخت و دوره متوسطه را در دبیرستان نظام‌آباد به پایان آورد. او به زبان عربی تسلط داشت و با زبان انگلیسی نیز آشنا بود. ترجمه «احادیث امام‌حسین(ع)» از ترجمه‌های مشهور اوست. نام خانوادگی‌اش را در سال ۱۳۲۲ از «حاجی علی‌ اکبری سمنانی» به «سهیلی» تغییر داد. به مدت دوسال برای امرار معاش خانواده، به‌عنوان حسابدار در حجره یکی از تجار بازار حسابداری کرد، که البته به‌شوخی می‌گفت: «سوادم به‌اندازه‌ای است که خط قپان را می‌توانم بخوانم!». مهدی سهیلی در زمانه خود، فردی نام‌دار و از نظر تحصیلات و اطلاعات علمی صاحب شهرت بود. از حوالی ۱۳۲۳ به بعد، او در روزنامه توفیق و دیگر جراید کشور ازجمله سپیدوسیاه، یغما، اطلاعات ‌هفتگی، روشنفکر، تهران ‌مصور، زن‌روز و…، اشعار طنز و فکاهی می‌سرود. باستانی‌پاریزی در خاطراتش ضمن اشاره به جلسات انجمن توفیق در دهه بیست و ذکر یاد از ابوالقاسم حالت، ابوتراب جلی، غلامرضا روحانی، عباس فرات و… از سهیلی نیز به نیکی یاد کرده است. اسامی مستعار بسیاری ازجمله «بذله‌گو»، «متلک‌گو»، «نمکدون»، «هاردی»، «لوطی‌پسر»، «فکلی‌پسر»، «الاحقر شیخ مهدی سهیل‌الدین»، «جاهل‌العلما»، «چاقالو»، «کثیرالاضلاع» و… در آثار سهیلی دیده می‌شود. ما رابطه او با توفیق، عاقبت خوشی نداشت. در آغاز دوره سوم انتشار روزنامه، زمانی که برادران توفیق کتاب «دختر حوا» (۱۳۳۷) را که عنوان ستونی محبوب در روزنامه توفیق بود و شامل گلچینی از نظم و نثر شعرا و نویسندگان روزنامه می‌شد، منتشر کردند، سهیلی کتابی به‌نام «مادر حوا» را با نمونه اشعار و شوخ‌طبعی‌های مشابهش منتشر کرد. این‌چنین بود که با شکایت برادران توفیق به دادگاه بابت «انتشار بدون اجازه محتوای روزنامه توفیق» روبه‌رو شد که بعدها با نامه حق واگذاری پرویز خطیبی و نوراله خرازی، سهیلی از این اتهام مبرا شد. البته، این تنها حاشیه حضور او در دادگاه‌ها نبود. در دوره‌ای او مجموعه سه‌جلدی هزل‌آمیز «اسرار مگو» را بدون نام و اصطلاحا «جلد سفید» منتشر کرد که بعدها بابت انتشارش محکوم به پرداخت جریمه شد. این کتاب که به‌صورت مخفیانه چاپ و توزیع می‌شد و مردم آن را به‌خاطر جوک‌ها و لطیفه‌های مخصوص بزرگسالانش دوست داشتند، توسط سهیلی گردآوری شده بود. لطیفه‌های کتاب را مجموعه‌ای از لطیفه‌های فرنگی ترجمه‌شده، لطیفه‌های تغییرشکل‌یافته قدیمی و لطیفه‌های هزل‌آمیز رایج آن‌روزها تشکیل می‌داد. تیپ‌های «اصغری» و «اکبری»، لات و نوچه‌لاتی که با ادبیات کوچه‌بازاری رایج در آن روزگار حرف می‌زنند، از شخصیت‌های شناخته‌شده آن‌روزها بودند که در بسیاری از لطایف این کتاب ممنوعه، نقش داشتند. اما از سهیلی، جدا از کتاب‌های پرشمار در نظم و نثر جدی، در باب کتاب‌های منتشره طنز و فکاهی، آثار متنوعی برجاست. خودش سروده بود: «رخ من را غبار غم نگیرد در جهان هرگز/ دل شادان من پیداست زآثاری که من دارم». کتاب‌هایی همچون «چوب دوسر طلا»، «خاطرات یک سگ»، «سردبیر گیج»، «دزد ناشی به کاهدان زد»، «الاراجیف» (نقیضه‌نویسی بر نثر مسجع)، «خوشمزگی‌ها» دو جلد، «فکاهیات سهیلی»، «نمک‌پاش»، «حاج عبدالباقی»، «زنگ ‌تفریح»، «خیام و سهیلی» و… از این جمله‌اند. عجیب است که او با این حجم از کتاب‌های فکاهی و طنز، از اواسط زندگی‌اش، ناراحت بود از این‌که وی را شاعری فکاهه‌سرا بدانند! او در دوره صدارت مصدق، صاحب‌امتیاز روزنامه «نوشخند» بود و طی دوره انتشارش، در ستونی به‌نام «دشمن‌تراشی» تا توانست برای خودش و همکارانش دشمن تراشید. در روزنامه‌اش مرتب به دربار، شاه و اطرافیانش، اشراف و طرفداران شاه حمله می‌کرد. پس از وقایع اسفند ۱۳۳۱، سهیلی را به ‌بهانه و جرم اهانت به دربار سلطنتی، به زندان شهربانی بردند. در زندان با شعبان بی‌مخ و دار و دسته‌اش روبه‌رو شد اما به‌سلامت از میان‌شان گذشت. پس از آزادی، روزنامه «حکیم‌باشی» را که امتیازش را بعد از لغو «نوشخند» (که در برخی شماره‌ها با نام‌های «قهرمان» و «رستاخیز خلق» نیز منتشر می‌شد) گرفته بود، به‌سرعت منتشر کرد و همچنان با انتشار کاریکاتورهای هجوآلود از شاه و اطرافیانش تلافی دوران اسارت را درآورد. در زمان کودتای سال ۱۳۳۲ و به‌موازات دستگیری برخی از مدیران جراید مخالف، سهیلی متواری شد.
فرمانداری نظامی در روزنامه اطلاعات آگهی داد: «غیرنظامی مهدی سهیلی، فرزند… به فرمانداری نظامی مراجعه کند!» اما سهیلی همچنان در خانه خویشان و آشنایانش مخفی بود تا پس از چندماه با وساطت معدل ‌شیرازی و متین‌ دفتری به بختیار بخشیده شد. ناگفته نماند که تیرماه ۱۳۳۱ ازدواج کرد که حاصلش پنج فرزند به‌نام‌های سروش، سهیلا، سها، سامان و سهیل بود. دامنه فعالیت‌های شوخ‌طبعانه سهیلی، تنها به مطبوعات و نشر کتاب ختم نمی‌شد. او که برنامه‌های مشاعره و مجموعه اشعار رمانتیکش نزد عامه مردم بسیار پرطرفدار بود، توانست به ‌لطف این طبع موزون و ظریفش، موقعیت و منزلتی عزیز به‌دست بیاورد. قریب بیست‌وپنج سال، سهیلی شنبه‌شب‌ها پس از اخبار با خواندن بیت «سلامی چو بوی خوش آشنایی/ بر آن مردم دیده روشنایی»، برنامه مشاعره را آغاز می‌کرد و پس از ساعتی با بیت «پروانه سوخت، شمع فرومُرد، شب گذشت/ ای وای من، که قصه دل ناتمام ماند»، آن‌ را خاتمه می‌داد. همچنین، به‌اتفاق پرویز خطیبی (مدیر هفته‌نامه حاجی‌بابا)، اسماعیل نواب‌صفا، اسماعیل پورسعید و کمال‌الدین مستجاب‌الدعوه، برنامه‌های فکاهی و انتقادی نظیر «صبح جمعه با شما» برای رادیو می‌نوشتند و اجرا می‌کردند. از نمایش‌نامه‌های کمدی معروف آن دوران به قلم او، «چلوکبابی نایب» بود که مستجاب‌الدعوه اجرایش کرد و یکی دیگر از برنامه‌های انتقادی معروفش «گفتنی‌ها» بود که هر عصر پس از اخبار از رادیو سراسری پخش می‌شد. نمایش‌نامه کمدی «در دادگاه‌ عبدالکریم قاسم» نوشته سهیلی، نگاهی طنزآمیز به کودتای عبدالکریم قاسم در عراق بود، که خودش در نقش قاضی! به‌اتفاق صادق بهرامی به زبان فارسی/ عربی اجرا کردند و بسیار مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. همچنین نمایش‌نامه کمدی «کتاب کیلویی» را براساس گفته کاشی‌چی (مدیر نشر گوتنبرگ) که گفته بود «کتا‌ب‌ها را کیلویی می‌فروشند!» نوشت؛ «خریداری به گوتنبرگ مراجعه می‌کند و می‌گوید دو کیلو بینوایان، سه کیلو جنگ‌وصلح، برای او وزن کنند و وقتی ترازو کم می‌آورد، می‌گوید سیصدگرم هم چخوف به آن اضافه کن! و چانه هم می‌زند که آقارضا دوسه پره گورکی هم بگذار… اگر بالزاک‌هاش تازه است، نیم‌کیلو بالزاک هم جدا بپیچ! و…». مهدی سهیلی سی‌سال در رادیو ایران به کار اشتغال داشت. چند اثرش در شوروی (مسکو، ۱۹۵۷م) ترجمه و منتشر شد. یکی از خصوصیات بارز او صراحت در گفتار بود. معتقد بود «حق گفتن و دشمن تراشیدن بسی بهتر است از ناحق شنیدن و دوست یافتن. مرا بسیار دوست صمیمی و دشمن قدیمی است که دوستان در پی تهییج من‌اند و دشمنان در پی ترویج من‌اند. که خداوند بر عمر یکایک‌شان بیفزاید.» فرجام زندگی مهدی سهیلی در ۱۸ مرداد ۱۳۶۶ بود که دار فانی را در تهران وداع گفت.
روحت شاااااااااااد شاد مهدی خان سهیلی عزیز
خوشمزگیها - جلد 1
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک