رسته‌ها
مناجات حضرت علی (ع)
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 384 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 384 رای
مناجات حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه بهمراه ترجمه فارسی

علي عليه السلام كسي است كه شب ها را به عبادت و مناجات با خداي خويش مشغول بود و دعاي معروف مناجات كوفه حاكي از سوز دل آن حضرت و مقام و رتبه اعلي او مي باشد، دعايي كه خطاب به پروردگار مي فرمايد: «اللهم اني اسئلك الامان يوم لاتنفع مال ولا بنون الا من اتي الله بقلب سليم.» «و در ادامه زمزمه ها "مولاي يا مولاي انا السائل الا المعطي»
؛ خدايا من گدا و تو بخشنده اي و عطا كننده بينوايان و چه كسي بر گدا رحم مي كند الا بخشنده و عطا كننده.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
3
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hamid
hamid
1386/09/17

کتاب‌های مرتبط

شرح دعای سحر
شرح دعای سحر
4.5 امتیاز
از 11 رای
الاحتجاج
الاحتجاج
1 امتیاز
از 6 رای
صحیفه سجادیه
صحیفه سجادیه
4.3 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مناجات حضرت علی (ع)

تعداد دیدگاه‌ها:
86
یا من اظهرالجمیل
یا من لا یهتک السر
یا منتهی کل شکوی
سبحانک یا لا اله الا انت الغوث خلصنا من النار یا رب
و صبر او را جز چاه‌های مدینه و نخلستان‌هایش هیچ کس درک نکرد.
و مردمان همه اشباح‌الرجال.
قومی که با علی بن ابیطالب علیه‌السلام بودند ولی نه او را دیدند و نه صدایش را شنیدند و نه حتی لحظه‌ای توانستند او را بفهمند که جان‌های مرده‌شان را همچون لاشه‌های متعفن بر روی زمین می‌کشیدند و از درک آب حیاتی که در کنارشان می‌جوشید تا به آنان حیاتی جاودان بخشد قاصر بودند.
و علم او دریایی بی‎نهایت و سینه‌اش پر از سخن و لبانش تلألؤ نور و به این مردمانِ کر و کور و گنگ بانگ می‌‎زد:
سَلونی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونی
بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید.
و پیش از او هیچکس سلونی نگفته بود و بعد از او به شهادت تاریخ هر کس پا از گلیم فهم خویش فراتر نهاد و سلونی گفت مفتضح روزگار گردید.
و زمین پر از قصه است و زمانه پر از غصه‌ها و اندوه‎های جانکاه علی علیه‌السلام.
و علی (علیه‌السلام) سر به نخلستان‎ها می‌گذاشت و دل درمند خویش را بدنبال می‌کشید و زیر لب زمزمه می‌کرد:
«به خدا شکایت می‌برم از مردمی که در نادانی زندگی می‎کنند و گمراه می‌میرند.»
و شب‎ها امیرالمؤمنین بود و مناجات‌های عاشقانه‌اش و کمیل در کنار او درسِ عاشقی می‌آموخت:
اَلهی وَ رَبّی مَنْ لی غَیْرکُ
(ای خدای من و ای رب من جز تو، من که را دارم؟)
«ای نور دل‌های وحشت‌زده در ظلمات فراق
ای دانای علم ازل تا ابد بی‌آموختن
درود فرست بر محمد و آل محمد و با من آن کن که لایق حضرت توست.
و علی علیه‌السلام که علم آدم و تقوای نوح و بردباری ابراهیم و هیبت موسی و عبادت عیسی در او کامل بود، سر در حلقوم چاه و از رنج تنهایی خویش با دل چاه سخن می‌گفت.
و نخلستان‌های مدینه گواه مظلومیت و تنهایی او.
و زمزمه‌ها و نجواهای عاشقانه‌اش در مسجد بزرگ کوفه، و در و دیوار و ملائک و قدسیان با او هم‌ناله و همصدا:
مَولایَ یا مَولایْ اَنْتَ الْخالِقُ وَ اَنَا الْمَخلوُق وَهلْ یَرْحَمُ الْمَخلوُقَ الا الخالِق
(ای مولای من تویی آفرینندة من و من مخلوق توام و آیا در حق مخلوق جز آفرینندة او که رحم خواهد کرد.)
مَولایَ یا مَولای .......
شبی پر از شیرین ترین تقدیر برای همه آرزومندم
کاتش عشق مطلقی ماه ز پشت تو که سر به چاه می‌کنی گریه می‌کند گریه یا علی / بر این یتیمان که نگاه می‌کنی گریه می‌کنند یا علی / ماه ز پشت تو که سربه چاه می‌کنی / گریه می‌کند گریه یا علی
میلاد امام علی ع بزرگترین مرد جهان مبارک؛
چه روزی ، چه مناجاتی....
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ
خدایا از تو امان خواهم در آن روزى که سود ندهد کسى را نه مال و نه فرزندان مگر آن کس که دلى پاک به نزد خدا آورد
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتِنىِ اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً
و از تو امان خواهم در آن روزى که بگزد شخص ستمکار هر دو دست خود را و گوید اى کاش گرفته بودم با پیامبر راهى
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصى وَالاَْقْدامِ
و از تو امان خواهم در روزى که شناخته شوند جنایتکاران به سیما و رخساره شان و بگیرندشان به پیشانیها و قدمها
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا یَجْزى والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً اِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقّ
و از تو امان خواهم در آن روزى که کیفر نبیند پدرى بجاى فرزندش و نه فرزندى کیفر شود بجاى پدرش براستى وعده خدا حق است
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوَّءُ الدّارِ
و از تو امان خواهم در آن روزى که سود ندهد ستمکاران را عذرخواهیشان و بر ایشان است لعنت و ایشان را است بدى آن سراى
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَالاَْمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ
و از تو امان خواهم در روزى که مالک نیست کسى براى کسى دیگر چیزى را و کار در آن روز بدست خدا است
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ وَاُمِّهِ وَاَبیهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَاءْنٌ یُغْنیهِ
و از تو امان خواهم در آن روزى که بگریزد انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش
براى هرکس از ایشان در آن روز کارى است که (فقط) بدان پردازد
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدى مِنْ عَذابِ یَوْمَئِذٍ بِبَنیهِ وَصاحِبَتِهِ وَاَخیهِ وَفَصیلَتِهِ الَّتى تُؤْویهِ
وَمَنْ فِى الاَْرْضِ جَمیعاً ثُمَّ یُنْجیهِ کَلاّ اِنَّها لَظى نَزّاعَةً لِلشَّوى
و از تو امان خواهم در آن روزى که شخص جنایتکار دوست دارد که فدا دهد از عذاب آن روز پسرانش و همسرش و برادرش
و خویشاوندانش که او را در پناه گیرند و هر که در زمین هست یکسره که بلکه او را نجات دهد،
هرگز که جهنم آتشى است سوزان که پوست از سر بکند
مولاى یا مولاى انت الحى و انا المیت و هل یرحم المیت الا الحى
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؛ از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود،به کجا میروم آخر ننمایی وطنم ، مانده ام سخت عجب که از چه سبب ساخت مرا یا چه بوده مراد وی از این سوختن و ساختنم
دست به دامان خدا که میشوم...چیزی اهسته درون من به صدا درمیاید که:نترس!
از باختن تا ساختن دوباره...
فاصله ای نیست...
مناجات حضرت علی (ع)
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک