رسته‌ها
وضعیت حق تکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست؛ بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید، با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این اثر محق هستید، می‌توانید اجازه انتشار تمام یا بخشی از نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید، یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در بخش راهنما مطالعه کنید.
حکایت بلوچ - کتاب ۱
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 15 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 15 رای
سیری در احوال بلوچستان، شهرها، دیها، آبها، کرانه ها

بخشی از درآمد کتاب:
سال ۱۳۴۳ برای نخستین بار سفر کردم به بلوچستان، کارمند دولت بودم. آمار عمومی می رفتم برای آمارگیری هزینه و درآمد خانوارهای روستایی. در چند روستای نمونه سخت تحت تاثیر حال و هوای بلوچستان قرار گرفتم. آن روزگار نه هواپیما بود و پروازهای منظم، نه جاده آسفالت و رفت و آمد منظم. خطه دور افتاده ای بود بلوچستان و سیستان فکرم را همیشه مشغول می داشت این سفر. شروع کردم به نوشتن یادداشتهایی در شرح و تصویر حال و هوای بلوچستان، در حاشیه ماموریت دولتی که انجام داده بودم.
سال ۱۳۴۵، سال سرشماری عمومی بود، دو بار سفر کردم به بلوچستان و سیستان. سال ۱۳۴۸ همراه کارشناسان وزارت برق و آب آن روزگار، فرصتی دست داده بود؛ باز رفتم و سیاحتی کردم در بلوچستان و سیستان، این بار به عنوان کارشناس اقتصاد آب در این سفر امکانی فراهم شده بود تا با جنبه های تازه ای از زندگی آشنا گردم در آن سامان دور و یگانه. اواخر سال ۱۳۴۹ و اوائل سال ۱۳۵۰ رفتم و با امکانی که فراهم شده بود به قول بلوچها، نشستم در بلوچستان در دفتر آمار ناحیه ای کار می کردم، بعد دفتر برنامه ریزی و بودجه استان، مرکز پژوهشهای خلیج فارس و دریای عمان، سازمان توسعه سیستان و بلوچستان دانشگاه بلوچستان، دانشکده دریانوردی چاه بهار تا سال ۱۳۵۷.
طی یازده سال اخیر نیز هر سال دو نوبت سه نوبت، فرصتی دست می داد، ابر و باد و مه و خورشید و فلک مرحمتی می کردند و اجازتی می دادند و رخصتی سفرکی می کردم و سیر و سیاحتی بدان قصد که ارتباطم را حفظ کنم با تحولات و دگرگونیهای جنبه های مختلف زندگی در بلوچستان و سیستان.
شش سال پیش که شروع کردم به تنظیم یادداشتهایی که فراهم کرده بودم و نوشتن آنها همه کوششم و قصد و نیتم بر آن بود که همان حال و هوایی را تصویر کنم که از روز نخست و سفر نخستین تاثیر گذارده بود در ذهن و فکر و دیدگاهم: فضای بی همتایی که بلوچ در آن نفس می کشد، زندگی می کند. نه قصد نوشتن رساله ای تحقیقی داشتم، به رسم اهل مدرسه و سازمانهای تحقیقاتی نه تاریخ نگاری نه تحلیلهای اجتماعی و اقتصادی و از این دست کارها. احساس دین می کردم به مردم بلوچ میخواستم ادای دین کنم و بس.
آنچه آمده است کتاب اول این حدیث نفس است و ادای دین برگ سبزی تحفه درویش اشکال دارد، ایراد دارد، کاستی دارد، بخصوص هنگامی که از دیدگاه اهل نظر و تحقیق در آن نگریسته شود. ولی این کاری است که کرده ام و همین کار را می خواستم بکنم...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Kandooo
Kandooo
1392/08/21
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حکایت بلوچ - کتاب ۱

تعداد دیدگاه‌ها:
2
حکایت بلوچ - کتاب ۱
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک