تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی - جلد 2
نویسنده:
محمد محمدی ملایری
امتیاز دهید
"تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى" مجموعهاى است به زبان فارسى در باب تاثیر تمدن و فرهنگ ایران پیش از اسلام به ویژه دوره ساسانى در تمدن اسلامى، همچنین شرح وضعیت فرهنگى و اجتماعى ایران در قرون نخستین اسلامى. موضوع کتاب تاریخ و فرهنگ ایران بر خلاف آنچه که معمولا از «تاریخ» انتظار مىرود، تاریخ سیاسى نیست، بلکه بررسى مسائل فرهنگى و ادبى و مباحثى جزیى و تخصصى است که تاثیر بسزایى در تاریخ ایران داشته و کمتر به آن پرداخته شده است. از همین روى هدف نویسنده شناساندن فرهنگ و ادب ساسانى-ایرانى و فرهنگ اسلامى- ایرانى مىباشد. از طرف دیگر مسلمان بودن نویسنده، وى را ملزم به وقایعنگارى از دید عربى نکرده و در عین حال ایرانى بودن نیز چشم او را به روى حقایقى از این دوران نبسته است.
مولف در تشریح انگیزه خود در مطالعه پیرامون دوران انتقال از عصر ساسانى به دوران اسلامى، از نخستین پرسشهایى که در دوران دبستان در ذهن او جوانه زده یاد مىکند و در فصلى از کتاب به گسیختگى تاریخ ادب و فرهنگ ایران اشاره نمود و مىنویسند: « از همان ایامى که در مدرسه با دو درس از دروس آن، یکى تاریخ و دیگرى تاریخ ادبیات ایران آشنا شدم، نخستین سؤالى که در ذهن مىگذشت،این بود که: چرا تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام، با تاریخ آغاز تدوین شعر فارسى در قرنهاى سوم و چهارم شروع مىشود؛ ولى تاریخ ایران از زمانهاى خیلى کهن، کهنتر از اسلام و حتى پیش از تاریخ مسیح و قبل از تاریخ اسکندر، آغاز مىگردد ؟» به این ترتیب وى در جستجوى پاسخى بدین سوال به تحقیق و پژوهشى گسترده مىپردازد.
ساختار کتاب
کتاب در شش جلد تنظیم شده است:
جلد اول(تاریخ و فرهنگ ایران در دوره انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى)مشتمل بر مقدمهاى به قلم مولف و ده گفتار است. جلد دوم (تاریخ و فرهنگ ایران «دل ایرانشهر» بخش اول)، بخش اول، مشتمل بر پنج مقدمه و بیست و سه گفتار است. جلد سوم(تاریخ و فرهنگ ایران «دل ایرانشهر» بخش دوم) مشتمل بر ٢۴ گفتار است. جلد چهارم با عنوان زبان فارسى مشتمل بر مقدمهاى به قلم مولف و سیزده گفتار است. جلد پنجم با عنوان نظام دیوانى ساسانى در دولت خلفا مشتمل بر مقدمهاى از شاهرخ محمدى ملایرى و هفده گفتار است. جلد ششم(پیوستها) فاقد مقدمه و مشتمل بر بیست و نه گفتار است.
وضعیت کتاب:
کتاب مشتمل بر پاورقىهایى به قلم نویسنده و فهرست مطالب در ابتداى کتاب و نمایه در انتهاى اثر مىباشد. نمایه نامهاى فارسى این مجموعه نیز در انتهاى جلد آخر کتاب آمده است.
منابع معرفی کتاب:
١ - سایت راسخون، مشاهیر ایران و جهان، محمد محمدى ملایرى، ١٣٨٩ / ٢ / ۵ . ٢ - سایت آفتاب، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران ....، ١٣٨٩ / ٢ / ۶ . ٣ - فریدى مجید، فاطمه، تاریخ و فرهنگ ایران با یادى از نویسنده فقید آن محمد محمدى ملایرى، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، بهمن ١٣٨١ ، ش ۶۴ ، ص ١٣ - ١۶ .
بیشتر
مولف در تشریح انگیزه خود در مطالعه پیرامون دوران انتقال از عصر ساسانى به دوران اسلامى، از نخستین پرسشهایى که در دوران دبستان در ذهن او جوانه زده یاد مىکند و در فصلى از کتاب به گسیختگى تاریخ ادب و فرهنگ ایران اشاره نمود و مىنویسند: « از همان ایامى که در مدرسه با دو درس از دروس آن، یکى تاریخ و دیگرى تاریخ ادبیات ایران آشنا شدم، نخستین سؤالى که در ذهن مىگذشت،این بود که: چرا تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام، با تاریخ آغاز تدوین شعر فارسى در قرنهاى سوم و چهارم شروع مىشود؛ ولى تاریخ ایران از زمانهاى خیلى کهن، کهنتر از اسلام و حتى پیش از تاریخ مسیح و قبل از تاریخ اسکندر، آغاز مىگردد ؟» به این ترتیب وى در جستجوى پاسخى بدین سوال به تحقیق و پژوهشى گسترده مىپردازد.
ساختار کتاب
کتاب در شش جلد تنظیم شده است:
جلد اول(تاریخ و فرهنگ ایران در دوره انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى)مشتمل بر مقدمهاى به قلم مولف و ده گفتار است. جلد دوم (تاریخ و فرهنگ ایران «دل ایرانشهر» بخش اول)، بخش اول، مشتمل بر پنج مقدمه و بیست و سه گفتار است. جلد سوم(تاریخ و فرهنگ ایران «دل ایرانشهر» بخش دوم) مشتمل بر ٢۴ گفتار است. جلد چهارم با عنوان زبان فارسى مشتمل بر مقدمهاى به قلم مولف و سیزده گفتار است. جلد پنجم با عنوان نظام دیوانى ساسانى در دولت خلفا مشتمل بر مقدمهاى از شاهرخ محمدى ملایرى و هفده گفتار است. جلد ششم(پیوستها) فاقد مقدمه و مشتمل بر بیست و نه گفتار است.
وضعیت کتاب:
کتاب مشتمل بر پاورقىهایى به قلم نویسنده و فهرست مطالب در ابتداى کتاب و نمایه در انتهاى اثر مىباشد. نمایه نامهاى فارسى این مجموعه نیز در انتهاى جلد آخر کتاب آمده است.
منابع معرفی کتاب:
١ - سایت راسخون، مشاهیر ایران و جهان، محمد محمدى ملایرى، ١٣٨٩ / ٢ / ۵ . ٢ - سایت آفتاب، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران ....، ١٣٨٩ / ٢ / ۶ . ٣ - فریدى مجید، فاطمه، تاریخ و فرهنگ ایران با یادى از نویسنده فقید آن محمد محمدى ملایرى، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، بهمن ١٣٨١ ، ش ۶۴ ، ص ١٣ - ١۶ .
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی - جلد 2
استاد ملایری همچنین از اینکه در روش خلیفه دوم هیچ نشانی از دعوت ایرانیان به دین اسلام ماننده آنچه در زمان پیامبر برای دیگر قبایل انجام می شد وجود ندارد انتقاد میکند و می گوید: "سرعت عملی که خلیفه عمر در بهره برداری از آشفتگی درونی ایران برای تصرف هر چه بیشتر اراضی و در هم شکستن مقاومت های محلی به کار می برد جایی برای تبلیغ اسلام بدانگونه که موجب شناسایی آن گردد باقی نمی گذاشت زیرا آن کار روش دیگری می داشت که با روش خلیفه سازگار نبود. در تاریخ سخن از یک یورش عام و همه جانبه از سوی قبایل عرب بصره و کوفه به مناطق مجاور فارس و خوزستان و جبال می رود که به فرمان عمربن خطاب در سال 22 هجری برای در هم شکستن مقاومت آنها صورت گرفت یورشی که به شدت و حدت و مبالغه در کشتار و ویرانی توصیف می شود و مسلم است که در چنین یورش هایی فرصتی برای اسلام و دعوت اسلامی باقی نمی ماند." (ج3 ص230)
حتا استاد یاد میکند که در آرزوهای خلیفه عمربن خطاب چیزی که به چشم می خورد آرزوی دیرینه اعراب برای چنگ اندازی به سرزمین ایران است و چیزی از دعوت اسلامی مانند آنچه که در زمان پیامبر بوده در سخنان خلیفه دیده نمی شود و بعد استاد از نمونه هایی که پیش از این در زمان پیامبر رخ داده یاد میکند و می گوید: "و بدین ترتیب برای خلیفه راه نفوذ اسلام در ایران چندان ناروشن و ناشناخته نبود و اگر آن را انتخاب نکرد و راهی دیگر برگزید بدین سبب بود که خلیفه هدفی دیگر در سر می پرورانید..." (ج3 ص231)
و یا این که معاویه گروه های زیادی از راهزنان و تبهکاران عرب را که آسایش و امنیت را از بلاد عرب سلب کرده بودند همراه سعید پسر عثمان به خراسان فرستاد تا خود روی آسایش ببیند و اگر با این عمل خراسان در آتش ناامنی می سوخت چه باک... (ج3 ص 228)
و آن چیزی که من به عنوان روشن ساختن گوشه ای تاریک و فراموش شده از تاریخ و پیشینه ایران زمین آوردم، برداشت آزاد از این نوشته کتاب بود: "دیگر از آن توضیحات که اینجا هم باید تکرار شود این است که این نوشته ها که به صورت این کتاب انتشار می یابد در واقع گزارش هایی است از سیر و سلوکی چندین و چند ساله در راهی کم رهرو و ناهموار و کندوکاوی است در درون زبان و فرهنگ عربی برای بدست آوردن آنچه از آثار فرهنگ و تمدن ایران به خورد آن زبان و فرهنگ رفته است... و در نتیجه چهره های پوشیده و ناشناخته فرهنگ و تمدن ایران آشکار و شناخته گردد..." (ج2 ص25)
البته من با bekhrada موافقم و دیدگاه ایشون را میپذیرم ولی اون تحریفی که گفتند نمی دانم از کجای نوشته من برداشت کردند؟ شاید من مطلب را درست ننوشتم!! میخواستم در نظر پیشین این مطالب را بنویسم ولی گفتم خیلی زیاد خواهد شد ولی اکنون مجبورم آنچه را آن روز ننوشتم امروز بنویسم..!! آن چیزی که نوشتم چیزی بود که از کتاب ایشان به یاد داشتم...
در همان جلد نخست استاد پس از یادآوری این مساله که فرهنگ و تمدن ایران به درون جامعه عربی رفته این نکته را هم بیان میکنند که "ولی تاریخ ایران و تاریخ ادب و فرهنگ ایران در این دوران چنان در پرده ای از ابهام و تاریکی های تاریخ باقی مانده که جز دوران انتقاع و بی خبری نامی مناسب تر برای آن نیافته اند" (ج1 ص16) و اینکه استاد ملایری در این چند جلد تلاش میکند به خوانند بگوید این دوران انقطاع در ادب و فرهنگ ایران پس از حمله اعراب را باید در کتاب هایی که مترجمان و دبیران ایرانی درون دربار خلفای عباسی به عربی ترجمه کرده اند باید جستجو کرد... همچنین استاد ملایری ریشه همه این مشکلها را در تعریب، آن گونه که ایشان معنا میکنند می داند و بارها این کار را به باد انتقاد گرفته اند.
برای نمونه:
"... بلکه مراد از تعریب تاریخ این است که روال کلی حاکم بر این تاریخ ها چنان است که قرائت آنها این توهم را در خواننده پدید می آورد که در آن دوران ها در این سرزمین پهناور، نه مردم دیگری که در جنب کوچ نشین های عرب وجودی قابل ذکر داشته باشند وجود می داشتند، و نه رویداد دیگری جز همان ها که پای آن قبایل یا سرانشان در میان بوده قابل ذکر می بوده و نه زبان دیگری جز زبان عربی در آن گستره جغرافیایی کاربردی داشته است. خلاصه آنکه در این تاریخ ها همه چیز در همه جا و در همه وقت در همان قبایل و سران عرب و تحرکات آنها خلاصه وی شده و عناصر و رویدادهای دیگر آنچنان در سایه اینها قرار گرفته اند که گویی اصلن قابل توجه نبوده است." (ج 1 ص27)
"...گرایش برخی از مولفان تاریخ و جغرافیای عربی است به این که نام های جغرافیایی را هم حتا در جاهایی که نه سرزمین عربی بوده و نه عرب نشین، به یک ریشه عربی برگردانند هر چند از لحاظ معنی هیچ گونه تناسبی هم بین آنها نباشد." (ج2 ص18)
شادروان ملایری به خواننده این دوره کتاب ها یادآور می شوند که اعراب بیابانگردی که ایران را به چنگ آوردند آنچنان هدفمندانه، زیرکانه و آگاهانه دست به دگرگون کردن تاریخ و جغرافیای سرزمین ایران زدند که بسیاری از نام ها و جای ها و سرزمین ها که سده ها در میان ایران زمین بلند آوازه بودند به ناگاه سرزمین و نامی عربی شدند تو گویی که از آغاز آفرینش حضرت آدم، عرب نشین و در حوزه نفوذ فرهنگی اعراب بودند!! و اگر تلاش های آن گروه از ایرانیانی که به درون دربار خلفای اموی و عباسی راه پیدا کرده بودند نبود، ما امروز حتا همین اندازه از پیشینه و فرهنگ خود را هم از دست داده بودیم...
من این کتاب رو تا حالا نخوندم . ولی تحت تاثیر دیدگاه شما قرار گرفتم و فکر کنم مجبور بشم تو همین روزا کتاب رو مطالعه کنم. البته اگه سایر جلدهای کتاب هم بارگزاری بشه که قابل تقدیره. راجع به ایران باستان کتابهای زیادی دیدم ولی به جز یکی دو مورد خاص کلیت بقیه کتابها یکسان بوده[/quote]
تحریف زیرکانه ای در این دیدگاه نهفته است. هدف اصلی استاد ملایری در این پژوهش نه تنها اثبات تداوم فرهنگ و تمدن پیش از عرب ایران بلکه تشریح تلاش "مورخان و نویسندگان عربی" برای خوار داشتن و ناچیز جلوه دادن این فرهنگ از راه تعریب نامهای خانوادگی و جغرافیایی ایران و مهمتر از همه با توسل به تحریف تاریخ اجتماعی و سیاسی ایرانیان بود. در واقع تمرکز اصلی روی نقل قولها و تلاش های بعدی نویسندگان عرب است برای تغییر تاریخ، بر خلاف نظر دوست آریایی مون که به اشتباه برداشت کرده اند تمرکز بر روی خود اعرابی بوده است که به ایران وارد شده اند
شادروان ملایری به خواننده این دوره کتاب ها یادآور می شوند که اعراب بیابانگردی که ایران را به چنگ آوردند آنچنان هدفمندانه، زیرکانه و آگاهانه دست به دگرگون کردن تاریخ و جغرافیای سرزمین ایران زدند که بسیاری از نام ها و جای ها و سرزمین ها که سده ها در میان ایران زمین بلند آوازه بودند به ناگاه سرزمین و نامی عربی شدند تو گویی که از آغاز آفرینش حضرت آدم، عرب نشین و در حوزه نفوذ فرهنگی اعراب بودند!! و اگر تلاش های آن گروه از ایرانیانی که به درون دربار خلفای اموی و عباسی راه پیدا کرده بودند نبود، ما امروز حتا همین اندازه از پیشینه و فرهنگ خود را هم از دست داده بودیم...[/quote]
من این کتاب رو تا حالا نخوندم . ولی تحت تاثیر دیدگاه شما قرار گرفتم و فکر کنم مجبور بشم تو همین روزا کتاب رو مطالعه کنم. البته اگه سایر جلدهای کتاب هم بارگزاری بشه که قابل تقدیره. راجع به ایران باستان کتابهای زیادی دیدم ولی به جز یکی دو مورد خاص کلیت بقیه کتابها یکسان بوده
شادروان ملایری به خواننده این دوره کتاب ها یادآور می شوند که اعراب بیابانگردی که ایران را به چنگ آوردند آنچنان هدفمندانه، زیرکانه و آگاهانه دست به دگرگون کردن تاریخ و جغرافیای سرزمین ایران زدند که بسیاری از نام ها و جای ها و سرزمین ها که سده ها در میان ایران زمین بلند آوازه بودند به ناگاه سرزمین و نامی عربی شدند تو گویی که از آغاز آفرینش حضرت آدم، عرب نشین و در حوزه نفوذ فرهنگی اعراب بودند!! و اگر تلاش های آن گروه از ایرانیانی که به درون دربار خلفای اموی و عباسی راه پیدا کرده بودند نبود، ما امروز حتا همین اندازه از پیشینه و فرهنگ خود را هم از دست داده بودیم...