ساعت گرگ و میش
نویسنده:
ژیلبر سسبرون
مترجم:
پرویز شهدی
امتیاز دهید
✔️ دو دوست، یکی سرباز دیگری دبیر، یکی جسم را بهکار میگیرد و دیگری روح را، یکی عملکردن را یاد میدهد و دیگری فکر کردن را، یکی خشونت بهخرج دادن را در پیش میگیرد و دیگری عدم خشونت را. اما به کجا میرسند؟ هر صفحه و هر فصل از کتاب «ساعت گرگ و میش» مملو از گفتههای جاندار، تکاندهنده، گاه گزنده و گاه نوازشآمیز است. این کتاب نگاهی دارد به الجزایرِ دوران استعمار؛ در واقع نگاهی به مردم و روشنفکران فرانسه در زمانی که الجزایر از مستعمرات آن به شمار میرفت و تقابل دو دیدگاه متضاد که «رولان» شخصیت اصلی داستان با افراد دیگر خصوصاً «جورج» به عنوان فردی با دیدگاه متفاوت، دارد.
از متن کتاب:
آدمها به دو گروه کوچک و بزرگ تقسیم میشوند: فرماندهان و فرمانبرداران و زیرمجموعههاشان: ظالمها و مظلومها، آدمکشها و قربانیها، جسورها و ترسوها. سرسلسلهشان، یعنی فرماندهان تعدادشان اندک است و فرمانبرداران بیشمار. فرمانبرداران وقتی تنها هستند شخصیت و ویژگیهای روحی و اخلاقی خودشان را دارند و هنگامیکه بهصورت جمعیت درمیآیند، جمعیتی چندهزارنفری، بهفرمان فقط یکنفر به پیشواز مرگ میروند. در اینجا فرمانده، ظالم، آدمکش و جسور هم هست و تودهی مردم مظلوم، قربانی و ترسو. کسی که ترسو نباشد، مظلوم و قربانی هم نمیشود و آن که جسور است، ظالم و آدمکش باقی میماند. آدمکشی که فقط کشتن یک یا چندتن نیست. فرمانده سپاهی که بهدلیل قانونی و موجهِ ازپادرآوردن دشمن، فرمان حمله میدهد، مگر جز به کشتندادن عدهای بیگناه از هر دوطرف، کار دیگری میکند. کتاب و شخصیتهایش را میتوان در چند کلمه خلاصه کرد: دو دوست، یکی سرباز دیگری دبیر، یکی جسم را بهکار میگیرد و دیگری روح را، یکی عملکردن را یاد میدهد و دیگر فکرکردن را، یکی خشونت بهخرجدادن را درپیش میگیرد و دیگری عدم خشونت را. اما به کجا میرسند؟ پرسش اصلی همین است.
بیشتر
از متن کتاب:
آدمها به دو گروه کوچک و بزرگ تقسیم میشوند: فرماندهان و فرمانبرداران و زیرمجموعههاشان: ظالمها و مظلومها، آدمکشها و قربانیها، جسورها و ترسوها. سرسلسلهشان، یعنی فرماندهان تعدادشان اندک است و فرمانبرداران بیشمار. فرمانبرداران وقتی تنها هستند شخصیت و ویژگیهای روحی و اخلاقی خودشان را دارند و هنگامیکه بهصورت جمعیت درمیآیند، جمعیتی چندهزارنفری، بهفرمان فقط یکنفر به پیشواز مرگ میروند. در اینجا فرمانده، ظالم، آدمکش و جسور هم هست و تودهی مردم مظلوم، قربانی و ترسو. کسی که ترسو نباشد، مظلوم و قربانی هم نمیشود و آن که جسور است، ظالم و آدمکش باقی میماند. آدمکشی که فقط کشتن یک یا چندتن نیست. فرمانده سپاهی که بهدلیل قانونی و موجهِ ازپادرآوردن دشمن، فرمان حمله میدهد، مگر جز به کشتندادن عدهای بیگناه از هر دوطرف، کار دیگری میکند. کتاب و شخصیتهایش را میتوان در چند کلمه خلاصه کرد: دو دوست، یکی سرباز دیگری دبیر، یکی جسم را بهکار میگیرد و دیگری روح را، یکی عملکردن را یاد میدهد و دیگر فکرکردن را، یکی خشونت بهخرجدادن را درپیش میگیرد و دیگری عدم خشونت را. اما به کجا میرسند؟ پرسش اصلی همین است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ساعت گرگ و میش