آبهای خسته
نویسنده:
محمود کیانوش
امتیاز دهید
محمود کیانوش، شاعر، داستان نویس و منتقد ادبی معاصر، به جای اینکه برای نشر جدید کتاب «آبهای خسته» در «کتابناک» معرّفیِ کوتاهی بنویسد، و در این معرّفی دربارۀ شعرهای این مجموعه چیزی بگوید یا توضیحی بدهد، این پارۀ کوتاه از فصل «حدوثِ شعر» در کتابِ «شعر، زبان کودکی انسان» را می آورد:
«شاعر که ذهنش در کشفِ حقیقتهای نهفته در باطنِ همه چیز ورزیدگی یافته است، قلم به دست در پشتِ میز خود، در انتظار آمدنِ شعر نمی نشیند. شعر مهمانی نیست که هرگاه شاعر او را دعوت به آمدن کرد، درِ خانۀ ذهن شاعر را بکوبد. شعر آشنای دیرینی است که ناگهان پیدایش می شود. در کجا و چه وقت؟ در همه جا و هر وقت. فقط شاعرِ واقعی این آمادگی را دارد که در نخستین نگاه، «او» را در دیدن یا شنیدنِ چیزی بیدرنگ بازبشناسد، و او را از میان جمعیتِ انبوهِ تصویرها و اندیشه ها بیرون بکشد و دست او را محکم در دست بگیرد و او را به خانۀ ذهن ببرد و با تأمّل و تخیّل از او پذیرایی کند، و آنگاه «شعر» پیامِ خود را در مکاشفۀ آشنایی و دلبستگی به «شاعر» بدهد. آن لحظه ای که شاعر با نگاهی چهرۀ شعر را باز می شناسد، لحظۀ حدوث است.»
و آنوقت می گوید: «شعر من، شعرِ حدوثی است، توضیح ندارد، و با صدای درونیِ خواننده در ذهنِ خواننده «حدوثِ دوباره» پیدا می کند و در نتیجه شعرِ من، شعرِ خواننده می شود. این خصوصیتِ شعری است که به آن شعرِ جهانی می گویند.»
بیشتر
«شاعر که ذهنش در کشفِ حقیقتهای نهفته در باطنِ همه چیز ورزیدگی یافته است، قلم به دست در پشتِ میز خود، در انتظار آمدنِ شعر نمی نشیند. شعر مهمانی نیست که هرگاه شاعر او را دعوت به آمدن کرد، درِ خانۀ ذهن شاعر را بکوبد. شعر آشنای دیرینی است که ناگهان پیدایش می شود. در کجا و چه وقت؟ در همه جا و هر وقت. فقط شاعرِ واقعی این آمادگی را دارد که در نخستین نگاه، «او» را در دیدن یا شنیدنِ چیزی بیدرنگ بازبشناسد، و او را از میان جمعیتِ انبوهِ تصویرها و اندیشه ها بیرون بکشد و دست او را محکم در دست بگیرد و او را به خانۀ ذهن ببرد و با تأمّل و تخیّل از او پذیرایی کند، و آنگاه «شعر» پیامِ خود را در مکاشفۀ آشنایی و دلبستگی به «شاعر» بدهد. آن لحظه ای که شاعر با نگاهی چهرۀ شعر را باز می شناسد، لحظۀ حدوث است.»
و آنوقت می گوید: «شعر من، شعرِ حدوثی است، توضیح ندارد، و با صدای درونیِ خواننده در ذهنِ خواننده «حدوثِ دوباره» پیدا می کند و در نتیجه شعرِ من، شعرِ خواننده می شود. این خصوصیتِ شعری است که به آن شعرِ جهانی می گویند.»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آبهای خسته
پاسخی به نیشتر نمی دهد؛
تخم باطلی است؛
هر چه آبشان به انتظار می دهم؛
بر نمی دهد!
هر چه فکر کرده ام،
پرسشی هنوز پیش روی من
با سماجت ایستاده است:
این خدای مهربان
زخم را به من
یا مرا به زخم داده است؟!.....
* * * * * * * * * * * * * * * * *
خنده ام می گیرد
که چرا موجودی خودخوارم!
مزه ی چشم و زبان خود را
زیر دندانهایم دوست می دارم!...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر جا که می روم؛
با هر که می نشینم؛
این شکّ مرا
شرمسار می کند،
آزار می دهد
که شاید
این نیز در عسل
زهری دارد
که مرا خواهد کشت...
* * * * * * * * * * * * * *