آلکاتراز: شرحی از یک زندگی پرماجرا
نویسنده:
جیم کوئیلین
مترجم:
منصوره وحدتی احمدزاده
امتیاز دهید
آلکاتراز از معروفترین زندان های مخوف دنیاست. احتمالا به خاطر این که فیلمی درباره اش ساخته شده و داستان های زیادی درباره اش گفته اند. البته این جا پیش از آن که مخوف ترین زندان دنیا لقب بگیرد و زندانیان بیچاره را برای تحمل دوران محکومیت شان به آن جا بیاورند، جای تمیز و زیبایی به نظر می رسید. طبیعت بکر و چشم نواز منطقه، تنها چیزی بود که «ژوان مانوئل دوآیالا» از این منطقه به چشم دیده و باعث شده بود تا نام «آیلادولوس آلکاتراسس» را برای آن انتخاب کند که به معنای «جزیره لیکان ها» بود.
«جیم کویلین» یکی از خوش شانس ترین کسانی است که توانسته از امنیتی ترین زندان آمریکا جان سالم به در برده و زنده بماند. این روایت بخشی از زندگی اوست که سایت «تلگراف» آن را منتشر کرده است. جیم کویلین از دو واژه برای نامیدن زندانش استفاده می کند: «چاله» و «جهنم». او و زندانیان دیگری مثل او، در سلول های پر از رطوبت و کثافتی زندگی می کردند که هیچ امکانی برای زندگی نداشت. در سیاهی مطلق، محل زندگی شان طوری عایق بندی شده بود که کوچک ترین صدایی از بیرون به گوش زندانی نمی رسید؛ شرایطی که هر کدام شان به تنهایی برای از پا درآوردن یک آدم عادی کافی به نظر می رسد. جیم کویلین مدت خیلی کمی در زندان آلکاتراز زندانی بود. هر چند او به حبس طولانی مدت محکوم شده بود اما به خاطر این که بعد از مدتی به خاطر مرگ مادرش متنبه شده بود، توانست موافقت مسئولان زندان را برای کار در درمانگاه آلکاتراز جلب کرده و بعد از حدود 10 سال هم آزاد شود.
بیشتر
«جیم کویلین» یکی از خوش شانس ترین کسانی است که توانسته از امنیتی ترین زندان آمریکا جان سالم به در برده و زنده بماند. این روایت بخشی از زندگی اوست که سایت «تلگراف» آن را منتشر کرده است. جیم کویلین از دو واژه برای نامیدن زندانش استفاده می کند: «چاله» و «جهنم». او و زندانیان دیگری مثل او، در سلول های پر از رطوبت و کثافتی زندگی می کردند که هیچ امکانی برای زندگی نداشت. در سیاهی مطلق، محل زندگی شان طوری عایق بندی شده بود که کوچک ترین صدایی از بیرون به گوش زندانی نمی رسید؛ شرایطی که هر کدام شان به تنهایی برای از پا درآوردن یک آدم عادی کافی به نظر می رسد. جیم کویلین مدت خیلی کمی در زندان آلکاتراز زندانی بود. هر چند او به حبس طولانی مدت محکوم شده بود اما به خاطر این که بعد از مدتی به خاطر مرگ مادرش متنبه شده بود، توانست موافقت مسئولان زندان را برای کار در درمانگاه آلکاتراز جلب کرده و بعد از حدود 10 سال هم آزاد شود.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آلکاتراز: شرحی از یک زندگی پرماجرا