فراگشایی و بررسی کارهای امیر مهدی بدیع - جلد 1
نویسنده:
احمد رناسی
امتیاز دهید
این کتاب فراگشایی و بررسی کتاب یونانیان و بربرھا (جلد اول تا پانزدھم) از امیر مھدی بدیع است و دارای 1395 صفحه است.
بدیع که برای بررسی خود طبعاً هیچ منبعی غیر از خود تواریخ در اختیار ندارد، از تناقضگوییها و افسانهپردازیهای آشکارا دروغ هرودوت برای رد نوشتههای او بهره میگیرد. به راستی شش کتاب اول تواریخ نمایشنامهای از پیش پرداخته شده و مقدمهای هستند برای سه کتاب آخر که به نبردهای پلاته و سالامیس و چند نبرد خیالی یا بیاهمیت اختصاص دارند که اوج دروغپردازیها و صحنهسازیهای اوست
از مستندات امیرمهدی بدیع میآموزیم که بزرگترین و بیغرضترین تاریخنویس عصر هرودوت یعنی توسیدید اصلاً او [هرودوت] را به عنوان مورخ قبول ندارد، ارسطو او را افسانهپرداز مینامد و پلوتارک کتابی به نام «دربارهٔ بدنهادی هرودوت» مینویسد تا ثابت کند که هرودوت دربارهٔ تمام شهرهای دیگر یونانی که مخالف آتن بودهاند (از جمله ایالت بئوسی به مرکزیت تِبِس (تب) که زادگاه پلوتارک بوده) آشکارا و عمداً دروغ گفتهاست، گرچه جابهجا میافزاید که به مسئلهٔ «بربرها» (یعنی ایرانیان) کاری ندارد و در مورد ایرانیان، خود همان یاوههای هرودوت را تکرار میکند.
میآموزیم که حتی اگر هرودوت افسانهپرداز آیسخولوس (اشیل) نمایشنامهنویس و ایزوکراتس خطیب و پلوتارک و دیگران به هر دلیل تا حدی حق داشتند به علت یونانی بودن علیه ایران دروغ ببافند و تبلیغ کنند، اگر باز اروپاییان سدههای ۱۷ و ۱۸ که یا برای دموکراسی مبارزه میکردند (ولتر) یا «برای استفادهٔ شخصی ولیعهد» تاریخ مینوشتند (بوسوئه) تا حدی حق داشتند از «دموکراسی خیالی» آتن الگویی آرمانی برای مصرف داخلی خودشان بتراشند و مانند ولتر مدعی شوند «اگر خشایارشا در سالامیس شکست نمیخورد شاید اکنون همگی ما بربر بودیم»(ص ۳۶۵ کتاب دوم)، اما آن بهاصطلاح مورخان سدههای نوزدهم و بیستم میلادی حق ندارند غرضورزانه همان یاوهها و دروغهای هرودوت و حتی نمایشنامهٔ حماسی آیسخولوس [!] را به عنوان علم و تاریخ واقعی به خورد خوانندگان خود بدهند.
اگر کتاب یونانیان و بربرها را نخوانده باشید در این کتاب سترگ جمله به جمله و فصل به فصل مورد بررسی و واکاوی قرار می گیرد.
بیشتر
بدیع که برای بررسی خود طبعاً هیچ منبعی غیر از خود تواریخ در اختیار ندارد، از تناقضگوییها و افسانهپردازیهای آشکارا دروغ هرودوت برای رد نوشتههای او بهره میگیرد. به راستی شش کتاب اول تواریخ نمایشنامهای از پیش پرداخته شده و مقدمهای هستند برای سه کتاب آخر که به نبردهای پلاته و سالامیس و چند نبرد خیالی یا بیاهمیت اختصاص دارند که اوج دروغپردازیها و صحنهسازیهای اوست
از مستندات امیرمهدی بدیع میآموزیم که بزرگترین و بیغرضترین تاریخنویس عصر هرودوت یعنی توسیدید اصلاً او [هرودوت] را به عنوان مورخ قبول ندارد، ارسطو او را افسانهپرداز مینامد و پلوتارک کتابی به نام «دربارهٔ بدنهادی هرودوت» مینویسد تا ثابت کند که هرودوت دربارهٔ تمام شهرهای دیگر یونانی که مخالف آتن بودهاند (از جمله ایالت بئوسی به مرکزیت تِبِس (تب) که زادگاه پلوتارک بوده) آشکارا و عمداً دروغ گفتهاست، گرچه جابهجا میافزاید که به مسئلهٔ «بربرها» (یعنی ایرانیان) کاری ندارد و در مورد ایرانیان، خود همان یاوههای هرودوت را تکرار میکند.
میآموزیم که حتی اگر هرودوت افسانهپرداز آیسخولوس (اشیل) نمایشنامهنویس و ایزوکراتس خطیب و پلوتارک و دیگران به هر دلیل تا حدی حق داشتند به علت یونانی بودن علیه ایران دروغ ببافند و تبلیغ کنند، اگر باز اروپاییان سدههای ۱۷ و ۱۸ که یا برای دموکراسی مبارزه میکردند (ولتر) یا «برای استفادهٔ شخصی ولیعهد» تاریخ مینوشتند (بوسوئه) تا حدی حق داشتند از «دموکراسی خیالی» آتن الگویی آرمانی برای مصرف داخلی خودشان بتراشند و مانند ولتر مدعی شوند «اگر خشایارشا در سالامیس شکست نمیخورد شاید اکنون همگی ما بربر بودیم»(ص ۳۶۵ کتاب دوم)، اما آن بهاصطلاح مورخان سدههای نوزدهم و بیستم میلادی حق ندارند غرضورزانه همان یاوهها و دروغهای هرودوت و حتی نمایشنامهٔ حماسی آیسخولوس [!] را به عنوان علم و تاریخ واقعی به خورد خوانندگان خود بدهند.
اگر کتاب یونانیان و بربرها را نخوانده باشید در این کتاب سترگ جمله به جمله و فصل به فصل مورد بررسی و واکاوی قرار می گیرد.
آپلود شده توسط:
ali_lzl
1392/08/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فراگشایی و بررسی کارهای امیر مهدی بدیع - جلد 1