تاریخ طبیعی دین
نویسنده:
دیوید هیوم
مترجم:
حمید عنایت
امتیاز دهید
رساله تاریخ طبیعی دین که نخستین بار در سال 1757 منتشر کرد شاید به اندازه ی نوشته های دیگر «دیوید هیوم» شهرت نداشته باشد و همچنانکه «هیوم» در زندگینامه ی خویش میگوید در زمان خود او نیز آوازه ای نداشته است. ولی میتوان ادعا کرد که این رساله همراه با اثر دیگر او در همین زمینه به نام «گفت وگو هایی درباره دین طبیعی» سر آغاز مبحثی در علوم اجتماعی است که اینک به نام فلسفه دین شناخته میشود.
هیوم در این کتاب در جهت تبیین نیاز انسان به دین برداشت فلسفی از دین را از برداشت تاریخی آن جدا می کند. بدین معنی که هر نوع استدلال عقلی برای اثبات دین فطری و طبیعی، از فرآیندهای ذهنی و واقعی که دین از آن برمی آید، متفاوت است. در نظر او، دیانت بر شالودۀ طبیعت و فطرت انسانی استوار است و نه بر عقل و ایمان. کتاب در پانزده بخش کوتاه تدوین شده که برخی از مباحث آن عبارت اند از این که شرک، نخستین دین آدمیان بوده است، بحثی در بنیادها و انواع شرک، پیدایش یکتاپرستی از شرک و تأیید آن، مقایسۀ ادیان با یکدیگر بر مبنای آزارگری و بی آزاری، یا تعصب و تساهل، خرد و بی خردی، یا میزان شک و یقین در آن ها، تصورات شک آمیز در ادیان عامی، و اثر بد دینی های عامیانه بر اخلاق. هیوم این بحث را در رسالۀ دیگرش، گفت وگوهایی دربارۀ دین طبیعی (نوشته شده در ۱۷۴۹ـ۱۷۵۱) پی گرفت.
در این رساله، سه تن به گفت وگو می نشینند؛ یک شریعت مدار مومن، یک طبیعت گرای شکاک، و یک خردباور معتقد به دین فطری. هیوم آشکارا به شخص دوم علاقه نشان می دهد امّا در عین حال، نظر او را افراطی ارزیابی می کند. وی تجربۀ دینی را غریزه ای اساسی می داند که از طبیعت و فطرت ناشی شده و با سرچشمه های حیات انسانی مطابقت دارد؛ سرچشمه هایی که از شور زندگی فراهم آمده است.
هیوم در "تاریخ طبیعی دین" با این مشاهده شروع می کند که تنوع زیادی در سلیقه افراد وجود دارد (قضاوت های زیبایی شناختی که مردم متفاوت است). با این حال، هیوم استدلال می کند که یک مکانیسم مشترک در طبیعت انسان وجود دارد که موجب چنین قضاوت هایی می شود و حتی توجیهی نیز برای آنها فراهم می کند. او این حس زیبایی شناسی را کاملا شبیه به مفهوم اخلاق می داند که در کتاب 3 مقاله خود از رساله طبیعت بشر (1739-1739) و در پرس و جو مربوط به اصول اخلاق (1751) بیان می کند. علاوه بر این، او استدلال می کند که این مسئله هنوز هم امکان بهینه سازی سلیقه زیبایی شناختی فرد را فراهم می کند. هیوم در "تاریخ طبیعی دین" این فرضیه را مطرح می کند که تنوع و اختلاف نظر زیاد در مورد موضوعات مختلف دارای دو منبع اساسی است – احساسات، که تا حدودی از نظر طبیعی متفاوت بوده و امکانات اساسی، که قابل پرورش هستند. هر فرد ترکیبی از این دو منبع است و هیوم در تلاش است تا خصوصیات تحسین برانگیز یک منتقد را ترسیم کند، تا بتواند حس طبیعی زیبایی شناسی خود را در یک چارچوب معتبر استدلالی تقویت کند. ویژگیهای متنوعی برای یک منتقد خوب وجود دارد، که در نهایت هر یک از آنها به امکان داشتن قضاوتی قابل اعتماد و عادلانه کمک می کنند.
بیشتر
هیوم در این کتاب در جهت تبیین نیاز انسان به دین برداشت فلسفی از دین را از برداشت تاریخی آن جدا می کند. بدین معنی که هر نوع استدلال عقلی برای اثبات دین فطری و طبیعی، از فرآیندهای ذهنی و واقعی که دین از آن برمی آید، متفاوت است. در نظر او، دیانت بر شالودۀ طبیعت و فطرت انسانی استوار است و نه بر عقل و ایمان. کتاب در پانزده بخش کوتاه تدوین شده که برخی از مباحث آن عبارت اند از این که شرک، نخستین دین آدمیان بوده است، بحثی در بنیادها و انواع شرک، پیدایش یکتاپرستی از شرک و تأیید آن، مقایسۀ ادیان با یکدیگر بر مبنای آزارگری و بی آزاری، یا تعصب و تساهل، خرد و بی خردی، یا میزان شک و یقین در آن ها، تصورات شک آمیز در ادیان عامی، و اثر بد دینی های عامیانه بر اخلاق. هیوم این بحث را در رسالۀ دیگرش، گفت وگوهایی دربارۀ دین طبیعی (نوشته شده در ۱۷۴۹ـ۱۷۵۱) پی گرفت.
در این رساله، سه تن به گفت وگو می نشینند؛ یک شریعت مدار مومن، یک طبیعت گرای شکاک، و یک خردباور معتقد به دین فطری. هیوم آشکارا به شخص دوم علاقه نشان می دهد امّا در عین حال، نظر او را افراطی ارزیابی می کند. وی تجربۀ دینی را غریزه ای اساسی می داند که از طبیعت و فطرت ناشی شده و با سرچشمه های حیات انسانی مطابقت دارد؛ سرچشمه هایی که از شور زندگی فراهم آمده است.
هیوم در "تاریخ طبیعی دین" با این مشاهده شروع می کند که تنوع زیادی در سلیقه افراد وجود دارد (قضاوت های زیبایی شناختی که مردم متفاوت است). با این حال، هیوم استدلال می کند که یک مکانیسم مشترک در طبیعت انسان وجود دارد که موجب چنین قضاوت هایی می شود و حتی توجیهی نیز برای آنها فراهم می کند. او این حس زیبایی شناسی را کاملا شبیه به مفهوم اخلاق می داند که در کتاب 3 مقاله خود از رساله طبیعت بشر (1739-1739) و در پرس و جو مربوط به اصول اخلاق (1751) بیان می کند. علاوه بر این، او استدلال می کند که این مسئله هنوز هم امکان بهینه سازی سلیقه زیبایی شناختی فرد را فراهم می کند. هیوم در "تاریخ طبیعی دین" این فرضیه را مطرح می کند که تنوع و اختلاف نظر زیاد در مورد موضوعات مختلف دارای دو منبع اساسی است – احساسات، که تا حدودی از نظر طبیعی متفاوت بوده و امکانات اساسی، که قابل پرورش هستند. هر فرد ترکیبی از این دو منبع است و هیوم در تلاش است تا خصوصیات تحسین برانگیز یک منتقد را ترسیم کند، تا بتواند حس طبیعی زیبایی شناسی خود را در یک چارچوب معتبر استدلالی تقویت کند. ویژگیهای متنوعی برای یک منتقد خوب وجود دارد، که در نهایت هر یک از آنها به امکان داشتن قضاوتی قابل اعتماد و عادلانه کمک می کنند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ طبیعی دین
می شود این پرسش را در 4 بند خلاصه کرد:
1 ـ بنیان آگاهى هاى انسان از جهان خارج بر اساس علیت است، زیرا این تأثیر واقع خارجى بر قواى ادراکى انسان است که به او امکان مى دهد متوجه واقعیت خارجى شود. اگر این تاثیر را (که زیربنایش لزوم تاثیر و تاثر علت و معلولی است) منکر شویم،چگونه می خواهیم به ادراکی برسیم!؟ و حرفی را اثبات کنیم،ساینتیست و مشاهده گر چگونه امری را ثابت می کند!؟ (و اینست که شکاکیت بر دستگاه معرفتی حاصل میشود،و هیچ نظریه ای توان اثبات کلی و قطعی و یقینی ندارد.)
2-ما اصل واقع نمایى ادراک حسى را فى الجمله مى پذیریم، و مشى عملى و نیز نظرى زندگیمان گواه این مطلب است. دیدن یک شىء معمولا جاى تردیدى در وجود آن باقى نمى گذارد و همین طور در مورد ادراکات حسّى دیگر; این نیست مگر بر اساس قبول تأثیر و تأثّر علّى و معلولى. انکار اصل علیت به معناى آن خواهد بود که صورت حسّى در ذهن آدمى، هیچ نشانى از واقع خارجى ندارد، چرا که ممکن است بدون جهت در ذهن پدید آمده باشد. (این احتمال برای انسان شکاک قویا باقی است!)
3- احساس و آزمایش همواره به موارد جزئى تعلّق گرفته، سپس آدمى مجموعه مشاهدات خود را تعمیم مى دهد; بر اساس این تعمیم ها علوم مختلف گسترش مى یابند. اما این تعمیم مبتنى بر قبول اصل مشابهت است; به این معنا که طبیعت در شرایط مساوى به صورت مشابه عمل مى کند. این اصل تشابه است که ما را مجاز مى دارد تا مشاهدات اندک خود را به قانون هاى کلّى تبدیل کنیم. و اصل تشابه طبیعت چیزى جز سنخیّت علّى و معلولى نیست;
یعنى اینکه علت هاى معین همواره معلول هاى معیّنى را در پى دارند. خلاصه اینکه صحت قانون کلّى تجربى بر قبول اصل تشابه طبیعت یا سنخیت علّت و معلول متوقف است. گذشته از این، خود احساس جزئى و تجربه خاص هم متوقف بر علیت است.بنابراین قانون علمى نه تنها در تعمیم خود، بلکه از همان آغاز تجربه جزیى و خاص، مبتنى بر علیت است.
4-هر استدلالى در واقع مبتنى بر ربط علّى مقدمه ها و نتیجه است. و هر تبیینى مبتنى بر بیان علّت و چرایى یک امر است. بنابراین هیچ استدلال و تبیینى بدون پذیرش اصل علیت، صورت نمى بندد. انکار اصل علیت، استلزام را که اساس هر قیاس و استدلالى است برنمى تابد. استلزام خود تعبیر دیگرى از همان اصل علیت، و ربط مقدمه با نتیجه یکى از مصادیق بارز اصل علیت است. پس هرگونه تفکر تجربى و عقلى بر اصل علیت متوقف است. به تعبیر دیگر انکار این اصل نه فقط علوم تجربى را متزلزل مى کند، بلکه اساس فلسفه را که مبتنى بر استدلال و قیاس است در هم مى شکند.
فهم این مساله بنظرم بسیار مهم و ضروری است ، برای همین زیر کتاب هیوم شکاک نوشتم،شاد باشید:x
کتابی است بسیار مهم،از یکی از بزرگترین فیلسوفان و شکاکان تاریخ...
با تشکر از آپلود کننده،اسکن مناسب است،ولی صفحات بسیاری جا افتاده ! در 50 صفحه اول، لطف کنید دوباره بیفزایید و آپ کنید...اگر به بنده بدهید صفحات اسکن شده،را خود فایل را تصحیح میکنم...
دیوید هیوم،از تاثیرگذارترین فلاسفه انگلیسی است،او به همراه جان لاک به تجربه گرایی حسی روی آورد،به همین خاطر مدرکات غیر حسی را زیر سوال میبرد،نقد های او به معجزه و برهان نظم و ماهیت دین مشهور است.
این را اضافه کنم،که هیوم با زیر سوال بردن استقراء (استنباط قانونی کلی از مشاهده ای جزئی) و اصل علیت (به این معنا که اگر علیتی نباشد،روابطی میان اشیا نمی توان ادراک کرد،و سعی علم همیشه ادراک روابط و تاثیر و تاثرهای محیط بر یکدیگر است ) ، علم تجربی و ساینس را نیز بی اعتبار می کند، و شکاکیت او تنها دامن دین را نگرفته است!
نقد او به استقراء که هنوز هم فیلسوفان علم و ساینتیست ها جواب مناسبی برایش نیافتند:
به عبارتی:
یا
بدین ترتیب هیچ یک از نظریات علمی،قابلیت جهان شمولی و زمان شمولی را ندارند ، و صرفا حدس و گمانی است که به یقین نمی انجامد،چه نظریه فرگشت باشد،که بعضی ها! می خواهند آن را با کم دقتی یقینی نشان بدهند ....
به عبارت دیگر دیوید هیوم،دین و علم را در کنار هم بی اعتبار کرد !
در ایران خودمان به امام فخر رازی بخاطر ذهن شکاکش امامُ المُشکِّکین! می گفتند،به حقیقت باید دیوید هیوم را امام المشککین فلاسفه غرب نامید !
با سپاس از آپلود کننده،بخاطر این کتاب ارزشمند،که در اندیشه غربی بسیار تاثیر گذار بوده است،خداوند مرحوم عنایت را نیز بیامرزد که کتبی اصیل از خود بجای گذاشت.
فقط بعضی از صفحات کتاب اسکن نشده اند : مثل 7 10 11 12 18 27 47 76 88 و...
روی صفحه ی 88 دستگاه من گیر می کنه! نمی دونم شاید مشکل از دستگاه من باشه...[/quote]
دقیقن برای من هم همین طور است . فایل مشکل دارد
حیف این کتاب :((
فقط بعضی از صفحات کتاب اسکن نشده اند : مثل 7 10 11 12 18 27 47 76 88 و...
روی صفحه ی 88 دستگاه من گیر می کنه! نمی دونم شاید مشکل از دستگاه من باشه...