شعر آمرزش خوانی
نویسنده:
آنا آخماتوا
مترجم:
شاپور احمدی
امتیاز دهید
.
"زاری مکن بر من، مادر
من
زنده در مزارم"
برگرفته از: ketabesabz.com
بیشتر
"زاری مکن بر من، مادر
من
زنده در مزارم"
برگرفته از: ketabesabz.com
آپلود شده توسط:
1_TA
۱۳۹۲/۰۷/۰۳
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شعر آمرزش خوانی
نیمی از جانم را پوشانده است
مرا شرابی آتشین می نوشانَد
و به درون مغاک میکشانَد.
رو به قبله
در خواب می خندم.
می بینم هنوز
در سرابی شوخ
پنجه های درخت
در شیشه های قدغن
با ماهیهای بدبخت
در لوحی سرسری
دمخور می شوند.
بالاخره
در گِل خورشید
ریخته ام.
در جویبار خشک
زباله ی رؤیاها
و عشقهای بی سرو ته و ناگوار
غلت می زنند.
همین جا می خواهم
برای فرشته ی اولین و آخرین
خواب خود را با شعری غلط انداز
مانند جانی کم بها پیشکش کنم:
روز سه شنبه را سوراخ می کنند
و نیمی از خاک برای همیشه شعله ور می شود..
من
زنده در مزارم"
*«شاعر مسلکی» روحیه ای است که انگار در هر شاعر جور خاصی نمایان میشود. جوری که شاعر مسلکی هیچ شاعری شبیه آن دیگری نیست. گاهی شاعر مسلکی انگار از درون آدمی حریری شفاف می سازد و گاهی آهن تفت دیده...
شاعر مسلکی آنا از نوع دوم است؛ آهن تفت دیده ای که با صدها اتفاق مشتعل شده.
تولد خود را اینگونه توصیف کرده:
"در 1889، سال تولد من، چارلی چاپلین به دنیا آمد؛ «سونات کرتروز» تولستوی منتشر شد؛ برج ایفل ساخته شد؛ و هیتلر و ظاهرا الیوت هم دیده به جهان گشودند. در تابستان آن سال فرانسویان صدمین سالگرد به آتش کشیدن باستیل را جشن گرفتند و در شب تولد من، بیست و دوم ژوئن، جشن چله تابستان برگزار میشود.”
*نام اصلی اش «آنا آندرییونا گارنیکو» بود در یازده سالگی اولین شعرش را سرود پدرش وقتی متوجه ذوق و قریحه او در شاعری شد از ترس اینکه چیزی در چنته نداشته باشد اجازه استفاده از نام خانوادگی اشان را نداد و او نام جد مادری اش را وام گرفت و شد ؛ «آنا آخماتوا » و بی شک این نام برای جاودانه ماندن در تاریخ مناسب تر بود.
*در 21 سالگی ازدواج کرد و همراه همسرش و چند شاعر جوان دیگر مکتب آکمه ئیسم -اوج گرایی- را بنا نهادند.این مکتب در مقابل سمبولیسم قرار داشت.
*اشعارش یادداشتهای روزانه ایستگاه های زندگی یک انسان حساس گرفتار سرنوشت است , هر شعرش نوولی کوتاه، رمانی شاعرانه، و یا درامی احساسی است که با غم آمیخته شده ولی با وجود تمام تلخی ها ؛ مرگ همسر ، دستگیری فرزند ،فشار های حکومت ، ممنوعیت ها و محدودیت ها ؛ بانوی شاعر گرچه غمگین و بدبین، ولی امیدوار به تحولات اجتمایی سرود .
*روح" آمرزش خوانی "پیوند خورده با تنهایی ، خاطرات، وداع، و یاد مادرانی که در جلو دادگاهها، زندانها، بیمارستانها، روزها در هراس و سرگردانی منتظر جوابی هستند از نزدیکان دربندشان...
آموختم بدانم چه سان چهره ها وا می روند،
چگونه ترس، از زیر پلکها، می پوید،
چه سان سخت آن تیغه ی بران، آن صناعت
رنج را بر گونه ها قلم می زند.
چگونه گیسوان سیاه، جوگندمی،
یکباره نقره ای می شوند،
آموختم چه سان لبهای بردبار می خشکند،
آموختم وحشت لبخند عذاب آور خشکی است.
نه فقط برای خودم دعا می کنم،
بلکه برای همه ی کسانی که اینجا ایستاده اند، همگی،
در سرمای گزنده، یا جولای سوزان،
در زیر آن دیوار قرمز و بی روزن زندان.
* بیشتر اشعار او هدیه و تقدیمی است به دوستان همراه و رنج کشیده اش چون : پاسترناک ، ماندل اشتام و ...
*« درخت درون» مجموعه اشعار اکتاویو پاز است که میشود رد دغدغه هایی همچون آخماتوا در نوشته هایش پیدا کرد. البته نمیشود آخماتوا یا پاز را خواند و اسمی از
« دربندر آبی چشمانت» نزار قبانی نیاورد. دغدغه های قبانی مثل پاز و آخماتوا انسانی است اما برای ما ملموس تر است و نگاهش به ما شرقی ها نزدیک تر...
کمک نوشت : اگر علاقه مند به شناخت بیشتر این بانوی روس هستید کتاب « دو قدم این ور خط » نوشته احمد پوری کتاب روان و شیوایی است.
پاییز نوشت :
و اینک پاییز رسید پررنگ و میوه.
چه دیر پا بود انتظار من.
پانزده بهارِ سراسر شادکامی
زمین را در آغوش کشیدم،...
و هرگز از آن جدا نشدم
تا پاییز راز خفتۀ خود را
در جانم زمزمه کرد.
13 سپتامبر 1962
بدین سان آنا آخماتوا درون تفت دیده اش را با تعریفی که از انسان ورای هستی ساخته، آرام میکند و تکه آهن شعله ورش را با کلماتش به جان خواننده شعرهایش می اندازد.
مانند زمانی که جسدی را حمل م یکنند.
40 کودکان در خان های ظلمانی زاری می کردند.
را..... Mother of God شمعی شعله کشید، چراغانی کرد مادرِ خدا
سرمای شمایلی بر لبهایت بود، عرق سرد مرگی
بر پیشانی ات- هرگز این را فراموش نخواهم کرد؛ بر آنم
شیون کنم streltsy با همسران کشتار استرلتسی 2
45 تسلی ناپذیر، در زیر برجهای کرملین.
1935 . پاییز. مسکو
سپاس از آپلود کننده گرامی ومحترم یکتا بانو ...
اشعار زیبا و پربار...
:-)