رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

آنجا که ماهی ها سنگ میشوند

آنجا که ماهی ها سنگ میشوند
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 20 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 20 رای
از متن نمایشنامه:
عمو تراب: کیه ؟ صبر کن آمدم. (صدای کشیدن کبریت. چراغ روشن می شود. عمو میرود در را باز می کند. دایی خیس از باران می تپد تو.)
دایی: نامردها! همه جا مثل سایه دنبال آدمند. عمو سلام علیکم.
عمو تراب: یا علی دایی، بفرما، بفرما، خوش آمدی. (دایی بر می گردد و از درز در بیرون را نگاه می کند.)
دایی: بیا عمو ، بیا اینجا ! (عمو تراب می رود طرف در). ببین عمو، میبینی؟ آن سایه را می بینی؟
عمو: بگذار ببینم. (او را کمی کنار میزند.) آها، دیدم، دیدم، کیه؟
دایی: بی غیرتها! همه شان افتاده اند به جاسوسی. کاسبی دیگری که نیست، همدیگر را می پایند. اون حسین
دله است. شده جاسوس شرکت.
عمو: کدام شرکت ؟
دایی: همان شرکت خارجی ماهیگیری که تازگیها آمده تو بندر.
عمو: شرکت جاسوس برای چه اش میخواهد؟
دایی: بعد برایت می گویم.
عمو: خوب ، ترا دنبال می کرد؟
دایی: نه، داشتم می آمدم اینجا، از دور سیاهیش رادیدم، کشیدم کنار دور و بر خانه تو می پلکید. خوب شد دیدمش، وگرنه میدید که می آیم اینجا...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hamid
hamid
1392/06/30

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آنجا که ماهی ها سنگ میشوند

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
آنجا که ماهی ها سنگ میشوند
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک