شخصیت حضرت علی (ع)
امتیاز دهید
بخشی از مقدمه مولف (عقاد ، نویسنده مصری) :
مرد متتبع در تاریخ ، در مطالعه ی ترجمه ی حال آن فداییان بزرگ ، جمعی را به نظر می آورد که جلال و وقار و ابهت پیری، آنان را احاطه نموده و شمشیرهای بیرحم دشمنان آنها را از دم خود گذرانیده و یا جوانانی را میبیند که در بحبوبه ی جوانی و شادابی عمر، بین آنها و زندگانی و حتی گاهی بین آنها و توشه و آب موانعی ایجاد کرده اند ، در حالتیکه آنها در ساحل آرزو تشنه و در اطراف سفره ی طبیعت منتظر گرفتن سهم خود از نعمتهای زندگی بودند .
صدماتی که به این سلسله ی جلیله رسید ، بقدری زیاد بود که اگر ظواهر طبیعت با خون آن فداییان عالم اسلام رنگین میگردید ، به هیچ وجه بعید و شگفت آور نبود.
درباره این صدمات تحمل ناپذیر، شاعر و فیلسوف عرب ابوالعلای معری که احتمال تمایل به طریقه تشیع در او نمی رود و بلکه در مسلمان بودن او تردید کرده اند ، از روی تاثر چنین گفته است :
و علی الافق من دماء الشهید ین علی و نجله شاهدان
فهما فی اواخر اللیل فجرا ن و فی اولیاته شفقان
بیشتر
مرد متتبع در تاریخ ، در مطالعه ی ترجمه ی حال آن فداییان بزرگ ، جمعی را به نظر می آورد که جلال و وقار و ابهت پیری، آنان را احاطه نموده و شمشیرهای بیرحم دشمنان آنها را از دم خود گذرانیده و یا جوانانی را میبیند که در بحبوبه ی جوانی و شادابی عمر، بین آنها و زندگانی و حتی گاهی بین آنها و توشه و آب موانعی ایجاد کرده اند ، در حالتیکه آنها در ساحل آرزو تشنه و در اطراف سفره ی طبیعت منتظر گرفتن سهم خود از نعمتهای زندگی بودند .
صدماتی که به این سلسله ی جلیله رسید ، بقدری زیاد بود که اگر ظواهر طبیعت با خون آن فداییان عالم اسلام رنگین میگردید ، به هیچ وجه بعید و شگفت آور نبود.
درباره این صدمات تحمل ناپذیر، شاعر و فیلسوف عرب ابوالعلای معری که احتمال تمایل به طریقه تشیع در او نمی رود و بلکه در مسلمان بودن او تردید کرده اند ، از روی تاثر چنین گفته است :
و علی الافق من دماء الشهید ین علی و نجله شاهدان
فهما فی اواخر اللیل فجرا ن و فی اولیاته شفقان
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شخصیت حضرت علی (ع)
یا علی انت امیرالمومنین
یا علی حزن الیالی فی الحزین
یا علی لیس لک قول النظیر
فی کلامک لولو و الدرالکلیم
یا علی مفتاح والفاروقنا
یا علی مرج الصراط المستقیم
برای برادرونور چشمم حسین عزیز، برای شیدای عاشق سوته دل ، آن فرزند دور از
مام...
نه اینکه برادریم ؟ "ح" و "ع" از یک پدر؟
تو از پدر آموختی سکوت را و کتمان هرمان و جفا را به وفاداری شمع و هواداری جمع و
من از تو باید می آموختم برادر بزرگ صغر سن گرفته ! ولی نشد .
تو با ح حلمی شروع می شوی و من با ع عشقی . بگذار روی دیگر سکه ، من باشم و به
عینه گویم که جواهری بودی و هستی بی نیاز از تعاریف و تعارفات ، سروی متواضع با
دلی مجنون و گیسو فروهشته که قدرت معلوم نشد بر پردگیان پندارها و انگارها و مقیسان
زنگار گرفته دل و ذهن انگاره ها .
بزرگی فراوان کردی در عین خاموشی و فروتنی برای این پایگاه مجاز و هموندان ندیده
ات و جفاست ناگفتن آن و بی سپاس وداع کردنت ، بگذار لمحه ای از ع قطعتمو یمینی بر
جان برادرت ریزد و قطره ای از لوح دل بر قلم جاری تا بگویمت چقدر دلتنگم برای دل
تنگت ، سکوت را در کلبه مجازی برادر کوچکت ، این طفل فرتوت شکستی و در خانه امید
را بستی ، لاجرم سر در این چاه فرو میبرم به فریاد در فراق ماه نخشب و یوسف کنعانم
که فراوان دیدم در کلامت و نوشتارت بوی پیراهن یوسف و نهر سرخ درنحر یحیا و نای نی را در
هیبت خورشید وسیعلم الذین خواننده .
تو هر جایی که باشی پیش مایی
تو صدر مجلس درویش مایی
نه شرقی و نه غربی و شمالی
جنوب قبله ای هم کیش مایی
ندیدم من تو را هرگز به عینه
ولی جانا تو گویی خویش مایی
اگر آهی کشی در خلوت شب
نفس های دل صد ریش ماییی
پریدی زین قفس در مام خانه
به غربت باعث تشویش مایی
بپر برادر ، بپر از این دامگه پر بلا و نقمت سرای خلق و نعمت کده ی دلق تا شاه پرت را نچیده دست بی رحم قفس دار.
زمانی رسیده که تو و تو ها از سراین خاک زیادید از فرط آلودگی و بی هوایی که نه مجال رستن گذاشته نه راهی بجز کوچ برای رستن .
خاک اگر خاک کرامت باشد
دهن باغ پر از فریاد است
ایرج جنتی عطایی
در گوش برادر از طوفان نخوانی کجا بخوانی مرغ طوفان بلا کشیده و دریا دیده
داد بزن ولوله کن قال کن
نعره کن و قافله دنبال کن
فاصله بردار و بیا پیش دل
گوشه بگیر و ز سخن حال کن
فاش بگو قصه همین بوده است
خار جفا پای تو فرسوده است
خار همان خار که شد تاج شه
بر سر خاج فلک آورده مه
یا که همان بودکه در چشم دوست
باعث خونین شدن فرق اوست
تا که جهان در ستم آسوده است
رسم به عاشق کشی اش بوده است
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمت کارش