شکنجه گران می گویند ...
نویسنده:
قاسم حسن پور
امتیاز دهید
.
به انضمام اسناد ساواک و آلبوم تصاویر
کتاب «شکنجه گران می گویند» نوشته ی "قاسم حسن پور" که خاطرات و اعترافات بهمن نادری پور (تهرانی) و فریدون توانگری (آرش) دو تن از مشهورترین شکنجه گران ساواک شاه در دوران پایانی آن، بخش عمده ی آن را تشکیل می دهد.
انتشار اسناد مربوط به مبارزات دوران قبل از انقلاب در جمهوری اسلامی، همواره با تحریف ها و سانسورهای فراوانی همراه است. در این اسناد و نوشته ها معمولا مبارزات ضددیکتاتوری همه ی مخالفین کنونی حکومت ایران، حذف شده و نادیده گرفته می شود. با این حال، کتاب اخیر، گوشه هایی از رفتار ساواک شاه با مخالفین خود را آشکار می کند.
بهمن نادریپور (تهرانی) و فریدون توانگری (آرش)، دو تن از شکنجهگران معروف رژیم گذشته هستند که بیشتر مبارزان و انقلابیونی که زندان رفتهاند، آنان را میشناسند. جسته و گریخته در خاطرات بازگو شده آنان، قساوت تهرانی و آرش بیان شده، اما تاکنون به طور خاص، کتابی درباره آنها نگاشته نشده بود.
کتاب حاضر، اعترافات تهرانی و آرش است که پس از انقلاب در زندان یا در دادگاه بیان کردهاند و سپس در روزنامهها چاپ شده و اینک با مستندسازی به چاپ رسیده است.
این کتاب پس از تبیین نقش دستگاه اطلاعاتی در رژیم پهلوی و جایگاه آن در فصل نخست، زمینههای پیدایش کمتیه مشترک ضدخرابکاری را در فصل دوم بررسی میکند. کمیته مشترک ضد خرابکاری به علت ناهماهنگی بین شهربانی و ساواک تشکیل و کمیته سوم ساواک و بخشی از شهربانی با یکدیگر ادغام شده و کمیته مشترک به وجود میآید. این کمیته، بازداشتگاهی داشته که تهرانی، شکنجهگر معروف در آن از مبارزان اعتراف میگرفته است. بازداشتگاه موقت کمیته مشترک، گاه به زندان تبدیل میشده و حتی مواردی بوده که تا سه سال فردی را آنجا نگه میداشتند.
در فصل سوم، نخست به این موضوع پرداخته شده که آیا شاه از این شکنجهها خبر داشته یا نه؟ تهرانی اعتراف میکند که همه موارد در بولتنهایی به اطلاع دربار نیز میرسیده است. پس از آن، انواع شکنجههای آن دوران با آوردن خاطرات افراد بیان شده است.
مولف در فصل چهارم، فضای باز سیاسی پس از سال ۵۵ را بررسی کرده است. در این سال، دمکراتها در آمریکا به ریاست جمهوری میرسند و بر رژیم فشار وارد میکنند که فضای بسته و استبدادی کشور را تلطیف کند. به همین علت، فضای باز سیاسی در دستور کار قرار میگیرد و در همین راستا، به حقوق بشر توجه میشود. این فضای باز سیاسی، تنها به دلیل وجهه بینالمللی آن بوده و بنا بر اعترافات تهرانی و دیگران، در باطن دستور آمده بوده که به هر ترتیبی شده، مبارزان انقلابی سرکوب شوند. تهرانی میگوید: «از سال ۵۶ که مسئله حقوق بشر و فضای باز سیاسی در ایران اعلام شد، ساواک روش جدیدی را در پیش گرفت. به این ترتیب که کادرهای مخفی را اگر دستگیر میشدند، پس از شکنجه با سیانور و وسایلی که احتمالا مجهز به صداخفهکن باشد از بین میبردند». در پایان فصل، اواخر عمر کمیته مشترک و سپس در فصل پنجم با عنوان «فروپاشی دژ»، تصرف و تسخیر کمیته مشترک و دستگیری شکنجه گران بازگو شده است.
فصل ششم اعترافات تهرانی، آرش و بقیه در هشت جلسه اعترافات دادگاه است. پایان بخش این فصل، اعترافات دیگر بازجویان و شکنجهگران ساواک بوده و پس از آن، فهارس آمده و سپس از صفحه ٣٣۵ تا پایان کتاب اسناد و عکسها آمده است.
در بخشی از کتاب، فردوست درباره همکاری ساواک با موساد میگوید: «هنگامی که از انگلستان و آمریکا درخواست استاد ضد براندازی کردم، صلاحشان نبود که بفرستند و میخواستند که ساواک وابسته و متکی به اسرائیل باشد! از نیمرودی که خواسته شد، برجستهترین متخصص ضد براندازی اسرائیل را به تهران اعزام کرد؛ او همان فردی بود که بعدها معاون سازمان امنیتی سرائیل شد. او کلاس سه ماههای را تشکیل داد و سی نفر در کلاس او آموزش دیدند. وی کتابی نیز به همراه داشت که ترجمه شده و در اختیار پرسنل ذینفع و اداره کل آموزش قرار گرفت. ... در آغاز، دو یا سه تیم و هر تیم مرکب از حدود ده نفر از ادارات کل عملیاتی (دوم، سوم، هشتم) برای آموزش به اسرائیل فرستاده شدند.»
بیشتر
به انضمام اسناد ساواک و آلبوم تصاویر
کتاب «شکنجه گران می گویند» نوشته ی "قاسم حسن پور" که خاطرات و اعترافات بهمن نادری پور (تهرانی) و فریدون توانگری (آرش) دو تن از مشهورترین شکنجه گران ساواک شاه در دوران پایانی آن، بخش عمده ی آن را تشکیل می دهد.
انتشار اسناد مربوط به مبارزات دوران قبل از انقلاب در جمهوری اسلامی، همواره با تحریف ها و سانسورهای فراوانی همراه است. در این اسناد و نوشته ها معمولا مبارزات ضددیکتاتوری همه ی مخالفین کنونی حکومت ایران، حذف شده و نادیده گرفته می شود. با این حال، کتاب اخیر، گوشه هایی از رفتار ساواک شاه با مخالفین خود را آشکار می کند.
بهمن نادریپور (تهرانی) و فریدون توانگری (آرش)، دو تن از شکنجهگران معروف رژیم گذشته هستند که بیشتر مبارزان و انقلابیونی که زندان رفتهاند، آنان را میشناسند. جسته و گریخته در خاطرات بازگو شده آنان، قساوت تهرانی و آرش بیان شده، اما تاکنون به طور خاص، کتابی درباره آنها نگاشته نشده بود.
کتاب حاضر، اعترافات تهرانی و آرش است که پس از انقلاب در زندان یا در دادگاه بیان کردهاند و سپس در روزنامهها چاپ شده و اینک با مستندسازی به چاپ رسیده است.
این کتاب پس از تبیین نقش دستگاه اطلاعاتی در رژیم پهلوی و جایگاه آن در فصل نخست، زمینههای پیدایش کمتیه مشترک ضدخرابکاری را در فصل دوم بررسی میکند. کمیته مشترک ضد خرابکاری به علت ناهماهنگی بین شهربانی و ساواک تشکیل و کمیته سوم ساواک و بخشی از شهربانی با یکدیگر ادغام شده و کمیته مشترک به وجود میآید. این کمیته، بازداشتگاهی داشته که تهرانی، شکنجهگر معروف در آن از مبارزان اعتراف میگرفته است. بازداشتگاه موقت کمیته مشترک، گاه به زندان تبدیل میشده و حتی مواردی بوده که تا سه سال فردی را آنجا نگه میداشتند.
در فصل سوم، نخست به این موضوع پرداخته شده که آیا شاه از این شکنجهها خبر داشته یا نه؟ تهرانی اعتراف میکند که همه موارد در بولتنهایی به اطلاع دربار نیز میرسیده است. پس از آن، انواع شکنجههای آن دوران با آوردن خاطرات افراد بیان شده است.
مولف در فصل چهارم، فضای باز سیاسی پس از سال ۵۵ را بررسی کرده است. در این سال، دمکراتها در آمریکا به ریاست جمهوری میرسند و بر رژیم فشار وارد میکنند که فضای بسته و استبدادی کشور را تلطیف کند. به همین علت، فضای باز سیاسی در دستور کار قرار میگیرد و در همین راستا، به حقوق بشر توجه میشود. این فضای باز سیاسی، تنها به دلیل وجهه بینالمللی آن بوده و بنا بر اعترافات تهرانی و دیگران، در باطن دستور آمده بوده که به هر ترتیبی شده، مبارزان انقلابی سرکوب شوند. تهرانی میگوید: «از سال ۵۶ که مسئله حقوق بشر و فضای باز سیاسی در ایران اعلام شد، ساواک روش جدیدی را در پیش گرفت. به این ترتیب که کادرهای مخفی را اگر دستگیر میشدند، پس از شکنجه با سیانور و وسایلی که احتمالا مجهز به صداخفهکن باشد از بین میبردند». در پایان فصل، اواخر عمر کمیته مشترک و سپس در فصل پنجم با عنوان «فروپاشی دژ»، تصرف و تسخیر کمیته مشترک و دستگیری شکنجه گران بازگو شده است.
فصل ششم اعترافات تهرانی، آرش و بقیه در هشت جلسه اعترافات دادگاه است. پایان بخش این فصل، اعترافات دیگر بازجویان و شکنجهگران ساواک بوده و پس از آن، فهارس آمده و سپس از صفحه ٣٣۵ تا پایان کتاب اسناد و عکسها آمده است.
در بخشی از کتاب، فردوست درباره همکاری ساواک با موساد میگوید: «هنگامی که از انگلستان و آمریکا درخواست استاد ضد براندازی کردم، صلاحشان نبود که بفرستند و میخواستند که ساواک وابسته و متکی به اسرائیل باشد! از نیمرودی که خواسته شد، برجستهترین متخصص ضد براندازی اسرائیل را به تهران اعزام کرد؛ او همان فردی بود که بعدها معاون سازمان امنیتی سرائیل شد. او کلاس سه ماههای را تشکیل داد و سی نفر در کلاس او آموزش دیدند. وی کتابی نیز به همراه داشت که ترجمه شده و در اختیار پرسنل ذینفع و اداره کل آموزش قرار گرفت. ... در آغاز، دو یا سه تیم و هر تیم مرکب از حدود ده نفر از ادارات کل عملیاتی (دوم، سوم، هشتم) برای آموزش به اسرائیل فرستاده شدند.»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شکنجه گران می گویند ...
به هیچ وجه!
ورود نیروهای ایرانی به عمان برای سرکوب شورشیانی بود که خیال برپایی یک یمن جدید را در نزدیکی مرز های ایران داشتند.
عملکرد ایران بسیار بجا بود و منافع ملی ایران و منطقه وابسته به سرکوبی شورشیان کمونیست بود.
به هیچ روی پهلوی دوم با روس ها و عملکردشان در هیچ برهه تاریخی قابل مقایسه نمی باشد.
نمی دانم ورود بمب افکن های روسی به همدان را باید هم ردیف با عکس بی حجاب دانست و یا عرق خوری؟[/quote]
باید همردیف تجاوزات شاه در عمان دانست!
نمی دانم ورود بمب افکن های روسی به همدان را باید هم ردیف با عکس بی حجاب دانست و یا عرق خوری؟
دقیقا همین است همه کنار هم خوشحال بودند اگر عکسهای انقلاب رو هم دنبال کنیم این شور و شوق رو در چهره های مردم میبینیم ...جمهوری اسلامی نه تنها انقلاب را کشت بلکه باعث شد امروز خائنین به وطن در نقاب ناجی و اسطوره توسط پروپاگاند دولت های غربی که - که همیشه در صحنه سیاسی ما حیله گرانه ظاهر شده و بازی کرده اند - ظاهر شوند و چون جمهوری اسلامی حتی آزادی های جزیی را هم بر این مردم حرام کرده طبیعی است که گول این تبلیغات را بخورند و با چهار عکس بی حجاب و دو سه کاباره عرق خوری زنده باد شاه سر بدهند!