رسته‌ها
تب طلا
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 42 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 42 رای
✔️ تب طلا اصلاحی است در مورد پخش خبر کشف یک معدن طلای جدید که مصادف با یورش کارگران معدن در جهت بدست آوردن ثروت می‌باشد. یکی از بزرگترین دوره‌های معروف تب طلا مربوط به قرن نوزدهم میلادی در کشور ایالات متحده آمریکا بوده است که همزمان با آن مردم بسیاری برای بدست آوردن اندکی طلا به مناطق طلاخیز هجوم می آوردند. جک لندن در کتاب تب طلا این موضوع را به صورت یک داستان زیبا در آورده است.

آغاز داستان:
لو کورتد گفت: "من خیلی به تو علاقمندم ولی کمتر به تو اعتماد دارم. این توچال ترسم را زیاد می کند، هیچکس به تنهایی نمی تواند از آن عبور کند."
بل لیولافومه خندید و نگاهش به طرف برف پاره بود، یخی که بالای دره را فرا گرفته بود. سپس با چند کلمه وضعیت را توضیح داد و گفت:
"ما ماه اوت را می گذارنیم و از دو ماه قبل مرتبا روزها کوتاه می شود. البته محل طلا را از من بهتر می شناسی و تا موقعی که مشغول پیدا کردن رگه های طلا هستی، من میروم تا غذایی تهیه کنم. خداحافظ... فردا عصر برخواهم گشت."
عقب گردی کرد و ناپدید شد. لو کورتد صدا زد:
"نگاهم کن، فکر می کنم اتفاقی برای ما پیش بیاید"
اما تنها جواب لافومه، قهقهه مسخره آمیزش بود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
186
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/09/01

کتاب‌های مرتبط

با من بمان
با من بمان
4 امتیاز
از 3 رای
The King of Clubs and the Queen of Hearts
The King of Clubs and the Queen of Hearts
5 امتیاز
از 2 رای
سرزمین دوزخی
سرزمین دوزخی
4 امتیاز
از 3 رای
هوم
هوم
4 امتیاز
از 5 رای
تربیت کننده سگ ماهی
تربیت کننده سگ ماهی
4 امتیاز
از 3 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تب طلا

تعداد دیدگاه‌ها:
19
فیلمهایی که از اثار جک تهیه شده خوب بوده حالا ببینیم کتاباش چطوره::-(:-(
جناب khar tu khar میشه کتاب خاطرات هانس اولریخ رودل (خلبان اشتوکا) را هم آپلود کنید ؟ :stupid::stupid:
خدا قوت به تمامی مسئولان کتابناک.همیشه سالم و سرزنده و شاد باشید.
منم واقعا خوشحالم سایت دوباره راه افتاد ولی از نحوه ی اپدیت سایت معلومه هنوز عادی نشده به امید اون روز
اصلا نمیخواستم بهش فکر کنم واسه همین چند روز بود اصلا تو سایت نیومدم . خوشحالم که همه چی تموم شد:x
باز هم به به زندگی عادی بازگشتیم...
کتابناک خونم به حالت هشدار رسیده بود
خوشحالم
از همه زحمتکشان ممنونیم
خدایا کتابناک را از ما نگیر
فکر نمی کنم هیچ چیز امروز می تونست منو به این اندازه خوشحال کنه دلم خیلی خیلی برای کتابناک تنگ شده بود
تب طلا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک