رسته‌ها
آبی خاکستری سیاه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 1106 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 1106 رای
دفتر شعری از حمید مصدق شامل یکی از معروف ترین آثار او بنام قصیده آبی خاکستری سیاه.

درباره شاعر:
حمید مُصَدِّق (زادهٔ ۹ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران) شاعر و حقوقدان ایرانی بود.

حمید مصدق بهمن ۱۳۱۸ در شهرضا متولد شد. چند سال بعد به همراه خانواده‌اش به اصفهان رفت و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی هم مدرسه بود و با آنان دوستی و آشنایی داشت.

مصدق در ۱۳۳۹ وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. از سال ۱۳۴۳ در رشته حقوق قضایی تحصیل کرد و بعد هم مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در ۱۳۵۰ در رشته فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی دانش‌آموخته شد و در دانشکده علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به تدریس پرداخت.

وی پس ار دریافت پروانه وکالت از کانون وکلا در دوره‌های بعدی زندگی همواره به وکالت اشتغال داشت و کار تدریس در دانشگاه‌های اصفهان، بیرجند و بهشتی را پی می‌گرفت.

در ۱۳۴۵ برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. تا سال ۱۳۵۸ بیشتر به تدریس روش تحقیق اشتغال داشت و از ۱۳۶۰ تدریس حقوق خصوصی به خصوص حقوق تعاون . مصدق تا پایان عمر عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجله کانون وکلا را به عهده داشت.

حمید مصدق در هشتم آذرماه ۱۳۷۷ بر اثر بیماری قلبی در تهران درگذشت.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
16
فرمت:
MP3, PDF
آپلود شده توسط:
hamid
hamid
1386/08/07

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آبی خاکستری سیاه

تعداد دیدگاه‌ها:
71
بسیار زیبا بود،مخصوصا وقتی ارزش این کار بیشتر میشه که بدونیم قسمتی از این شعر توسط تک ستاره ی موسیقی ایران:محسن چاووشی،خوانده شده.ممنون
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ...!!!
با آثار ایشان کم وبیش آشنا بودم
دفتر شعر خوبی بود
تشکر
با سلام.حميد مصدق شاعري لبريز از احساس كه من توانستم خيلي جاها حرف دلم را از زبان او بشنوم.
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید.
خوب حالا چرا می زنید؟!:-O
مگه من چی گفتم من مصدق آب رفته رو تو این شعر احساس نمی کنم به نظرم این شعرش یه کمی حالت شعاری داره.
مصدق به نظر من تو این شعرش اونیکه هست نیست اونیه که می خواد باشه یه منه رویا یی البته این چیز بدی نیست هر کسی یه من ایده آل و دست نیافتنی داره ولی خوب نمی دونم گفته های شما منو وادار به خوندن چند باره این شعر می کنه شاید دفعات بعد نظرم عوض بشه البته فعلا که نمی تونم بخونمش سیستم ندارم پلاس این کافی نتای لعنتیم در هر صورت من یه روزی از بی سیستمی جان به جان آفرین تسلیم می کنم!! برای شفای همه ی سیستمای مریض دعا کنید!:baaa:
در شبان غم تنهايي خويش
عابد چشم سخنگوي توام
من در اين تاريكي
من در اين تيره شب جانفرسا زائر ظلمت گيسوي توام
...
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
.....
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند
و....
اين منظومه تك تك ابياتش حرفي براي گفتن داره. لبريز از احساسه. اين شعر رو خودم به شخصه شايد بيشتر از 100 بار خونده باشمش و هنوز برام تازگي داره. نميدونم چطور شده كه همچين فكري ممكنه كسي بكنه و بگه احساس مصدق توي اين شعر تصنعيه!!!(!)
ولی نه این طور نیست

متاسفانه دقیقا همینطور هست! من اگر به یک هنرمند تعصب داشته باشم، اون حمید عزیز هست؛ هرگز از احساسات تصنعی که شما میگی نه در این دفتر شعر و نه در دیگر آثار حمید که بارها از خواندن آنها لذت برده ام چیزی حس نکرده ام، که فقط عطر احساسات پاک و صادقانه این بزرگ فقید رو استشمام میکنم و بس.
MP3
۲۲۰,۲۰ کیلوبایت
آبی خاکستری سیاه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک