رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

یک روز در مسابقه اسب دوانی

یک روز در مسابقه اسب دوانی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 37 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 37 رای
از متن کتاب:
فید - این به ایستگاه قطار. دریاچه اسپارکلینگ اسپرینگز. یک باربر از قطار پیاده می شود. مسافران پیاده می شوند و به سمت یک ردیف اتوبوس شیک و مدل بالا که به مورگان انترپرایز تعلق دارند و یک واگن استیشن قراضه که به آسایشگاه استندیش متعلق است، به راه می افتند. کات به تونی (چیکو مارکس) او رو به مسافرانی که به او محلی نگذاشته اند و از کنارش رد میشوند جملات زیر را می گوید.

تونی: اتوبوس مجانی به آسایشگاه! آسایشگاه استندیش از این طرف! آسایشگاه استند... آسایشگاه... از... از این طرف. اتوبوس مجانی. اتوبوس مجانی به آسایشگاه.
(اتوبوس خالی را به مسافران نشان می دهد.)
تونی: فقط برای چند نفر دیگه جا داریم.
(جلوی مرد خوش لباسی را که در حال عبور است می گیرد.)
تونی: آسایشگاه؟
مرد: نه، میدون اسب سواری!
تونی: هی تو نباید بری اسب سواری، حالت خیلی بده!
مرد: من میرم میدون اسب سواری...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hamid
hamid
1388/07/25

کتاب‌های مرتبط

افسانه برهوت
افسانه برهوت
5 امتیاز
از 2 رای
بی خوابی
بی خوابی
4 امتیاز
از 3 رای
بالا را نگاه نکن
بالا را نگاه نکن
3.3 امتیاز
از 3 رای
سرگیجه
سرگیجه
3.8 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی یک روز در مسابقه اسب دوانی

تعداد دیدگاه‌ها:
1
یک روز در مسابقه اسب دوانی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک