شب بی پایان
نویسنده:
بوآلو نارسژاک
مترجم:
خسرو سمیعی
امتیاز دهید
✔️ به ضمیمه آرسن لوپن اسطوره مردم برگزیده از کتاب رمان پلیسی
سرآغاز داستان:
رائول داپینیاک، پس از زسیدن به انتهای سربالایی طولانی، سقف های تیره خانه های اونرویل را دید و دستانش روی فرمان اتومبیل صلابت خود را از دست دادند. در برابرش دشتی آرام گسترده شده بود. در طرف راستش رودخانه سن گاه به گاه پیدا میشد. در سمت چپش نوعی صخره تیره افراشته شده بود که غرش موتور چهل اسبش را منعکس می ساخت. چهار ساعته از پاریس آمده بود و آن هم علیرغم پنچری! رائول دنده عوض کرد و موقعی که از پیچ اونرویل می گذشت، لاستیکهایش که با آنها بدرفتاری میشد، روی جاده صدا کردند. برای لحظه ای خیابانهای به خواب رفته شهرک از سروصدا پر شد. اتومبیل توی جاده ای می پیچید و روی لبه های جاده که به خاطر تابستان زودرس سفت شده بود، تکان میخورد. رائول چراغهای اتومبیل را خاموش کرد؛ چند متری در سایه درختان پیش رفت و توقف کرد...
بیشتر
سرآغاز داستان:
رائول داپینیاک، پس از زسیدن به انتهای سربالایی طولانی، سقف های تیره خانه های اونرویل را دید و دستانش روی فرمان اتومبیل صلابت خود را از دست دادند. در برابرش دشتی آرام گسترده شده بود. در طرف راستش رودخانه سن گاه به گاه پیدا میشد. در سمت چپش نوعی صخره تیره افراشته شده بود که غرش موتور چهل اسبش را منعکس می ساخت. چهار ساعته از پاریس آمده بود و آن هم علیرغم پنچری! رائول دنده عوض کرد و موقعی که از پیچ اونرویل می گذشت، لاستیکهایش که با آنها بدرفتاری میشد، روی جاده صدا کردند. برای لحظه ای خیابانهای به خواب رفته شهرک از سروصدا پر شد. اتومبیل توی جاده ای می پیچید و روی لبه های جاده که به خاطر تابستان زودرس سفت شده بود، تکان میخورد. رائول چراغهای اتومبیل را خاموش کرد؛ چند متری در سایه درختان پیش رفت و توقف کرد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شب بی پایان