بی قرار
نویسنده:
مریم جعفری
امتیاز دهید
داستان زندگی عاطفه و نرگس دو دوست قدیمی که نرگس بخاطر تامین مخارج معالجه ی مادرش مجبور به ازدواج اجباری با پسرعموی پولدار و بیسوادش میشه و در این بین برای ماه عسل عازم شمال میشن و نرگس از عاطفه میخواهد که همراهیشون کنه.. در آنجا نرگس کم کم به عشق خالص جهانگیر پسرعمویش پی میبرد و به او علاقمند میشه و عاطفه هم بطور اتفاقی با نادر و نامزدش آشنا میشود اما نادر که دل خوشی از نامزدش ندارد کم کم شیفته ی سادگی و ملاحت عاطفه میشود و از او درخواست ازدواج میکند اما….
از متن کتاب:
سکوت و تاریکی وهم آور آن شب قادر نبود حتی ذره ای از شکوه و جلال خانه اربابی بکاهد. خانه ای با بنای کهنه اما اصیل که گویی ریشه در اعماق زمین داشت و آنقدر استوار که هر بیننده ای تصور می کرد برای همیشه جاودان خواهد بود. مکانی که مظهر اقتدار و صلابت مالکش بود. چه در گذشته و چه در حال.
امیر با چشمانی خسته، خسته از بند زدن چینی غرورش به اطراف نگریست تا مطمئن شود هر آنچه لازم است برداشته، آنگاه به بستن در جامه دانش سرگرم شد. برای رفتنش حتی ذره ای تردید نداشت در حالیکه خودش هم به درستی نمی دانست عازم کجاست...
بیشتر
از متن کتاب:
سکوت و تاریکی وهم آور آن شب قادر نبود حتی ذره ای از شکوه و جلال خانه اربابی بکاهد. خانه ای با بنای کهنه اما اصیل که گویی ریشه در اعماق زمین داشت و آنقدر استوار که هر بیننده ای تصور می کرد برای همیشه جاودان خواهد بود. مکانی که مظهر اقتدار و صلابت مالکش بود. چه در گذشته و چه در حال.
امیر با چشمانی خسته، خسته از بند زدن چینی غرورش به اطراف نگریست تا مطمئن شود هر آنچه لازم است برداشته، آنگاه به بستن در جامه دانش سرگرم شد. برای رفتنش حتی ذره ای تردید نداشت در حالیکه خودش هم به درستی نمی دانست عازم کجاست...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بی قرار