به دنبال عشق
نویسنده:
باربارا کارتلند
مترجم:
مهرداد انتظاری
امتیاز دهید
✔️ آغاز داستان:
پپیتا لینفورد به اتاق نشیمن وارد شد و به بسته هایی که وسط اتاق جمع شده بود نگاهی انداخت. فرش ها درست وسط اتاق گذاشته شده و تابلوها که زمانی برروی دیوارها نصب بودند اینک به فرش ها تکیه داشتند. دیدن این منظره برایش غم انگیز بود تا حدی که دلش نمی خواست نظاره گرشان باشد. به سمت پنجره رفت و نگاهی به باغ زیبا انداخت. آن سوی باغ زمینی بسیار وسیع و پس از آن دریا قرار داشت.
با دیدن دریا تصویر روشنی از چیزی که دریا از او گرفته بود در خاطرش زنده شد با جان گرفتن این تصویر، او کوشید تا از فروغلتیدن اشک هایش جلوگیری کند و با سختی سعی در کنترل حال خود داشت. صدای ضرباتی که به در جلویی ساختمان می خورد توجهش را جلب کرد او برای اینکه در را بگشاید به سوی راهرو کوچکی که به در می رسید به راه افتاد. مرد شیک پوشی با قدی نسبتا کوتاه و موهای جو گندمی در آنسوی در عمارت ایستاده بود که با دیدن او لبخندی بر لب نشاند.
-صبح بخیر خانم لینفورد ...
بیشتر
پپیتا لینفورد به اتاق نشیمن وارد شد و به بسته هایی که وسط اتاق جمع شده بود نگاهی انداخت. فرش ها درست وسط اتاق گذاشته شده و تابلوها که زمانی برروی دیوارها نصب بودند اینک به فرش ها تکیه داشتند. دیدن این منظره برایش غم انگیز بود تا حدی که دلش نمی خواست نظاره گرشان باشد. به سمت پنجره رفت و نگاهی به باغ زیبا انداخت. آن سوی باغ زمینی بسیار وسیع و پس از آن دریا قرار داشت.
با دیدن دریا تصویر روشنی از چیزی که دریا از او گرفته بود در خاطرش زنده شد با جان گرفتن این تصویر، او کوشید تا از فروغلتیدن اشک هایش جلوگیری کند و با سختی سعی در کنترل حال خود داشت. صدای ضرباتی که به در جلویی ساختمان می خورد توجهش را جلب کرد او برای اینکه در را بگشاید به سوی راهرو کوچکی که به در می رسید به راه افتاد. مرد شیک پوشی با قدی نسبتا کوتاه و موهای جو گندمی در آنسوی در عمارت ایستاده بود که با دیدن او لبخندی بر لب نشاند.
-صبح بخیر خانم لینفورد ...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی به دنبال عشق
من قبلا یک داستانی خوندم که مردم یک شهری روی أسمان شهرشون سقف میکشند تا کنجشکها وارد شهرشون نشن...
ادامه داستان یادم نیس
ممکنه کمکم کنید تا این کتاب بیدا کنم
مطمئنم که همینجا خوندمش!
با تشکر
متشکرم دوست خوب کتابناکی مهتاب الف بابت آپلود و توضیحات کتاب 8-):x
بیوگرافی باربارا کارتلند: :x:x
تقریبا" صدوشش سال پیش از این، باربارا کارتلند، نویسنده بریتانیایی، در بریمینگهام زاده شد. تا به امروز بیش از یک میلیارد نسخه از کتابهای این نویسنده فروخته شده است که با روی هم قرار دادن این کتابها، 5000 ستون به ارتفاع برج ایفل ساخته میشود.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، یکصد و شش سال پیش باربارا کارتلند(Barbara Cartland)، نویسنده بریتانیایی در شهر بیرمینگهام انگلستان دیده به جهان گشود.
این نویسنده در عمر 99 ساله خویش، تقریبا تمام قرن بیستم را زیست. وی در 9 ژوئیه 1901 متولد شد و تا 21 می 2000 زندگی کرد تا تنها نویسندهای باشد که تمام قرن بیستم را زندگی کرده است.
کارتلند در زندگی طولانی حود، 657 رمان خلق کرد تا رکورد دیگری از خود به جای گذاشته باشد. 657 رمان که تقریبا تمام آنها در ژانر رمانس نوشته شدهاند. بسیاری از این رمانها تا به امروز به بیش از 36 زبان دنیا از جمله فارسی ترجمه شدهاند و یک میلیارد نسخه از آنها به فروش رفته است.
این نویسنده را موفقترین نویسنده سبک رمانس تاریخ میدانند. وی از جوانی، بدون وقفه به نوشتن مشغول بوده و هنگام مرگ خویش به این حرفه پرداخته است.
در بریتانیا به او لقب " ملکه عشق" را داده اند،چرا که تنها دختر یک افسر ارتش انگلستان بود. او در جوانی ابتدا به عنوان خبرنگار مشغول به کار شد و پس از یک سال به عنوان ستون نویس برخی از نشریات عامه پسند مشغول به کار شد.
این نویسنده در سال 1923 اولین رمان خود را منتشر کرد و در آن زمان کمتر کسی میتوانست حدس بزند این رمان نویس جوان تا پایان عمر خویش، بیش از 650 رمان دیگر نیز به نام خود ثبت خواهد کرد.
این نویسنده همچنین در عمر خود تلاش کرد تا از طریق خطابهها و کتابهایش، جامعه را از فراموش کردن اخلاقیات دور بدارد.وی از مخالفان حذف مراسم دعا از مدارس بود، بر ضد کفر و بیدینی مقاله مینوشت و با طلاق میانه خوبی نداشت.
کارتلند همچنین از موسسههای خیریه حمایت میکرد و به حمایت از گروههای اجتماعی عامالمنفعه شهرت داشت.این نویسنده، در سال 2000 و دو ماه پس از جشن تولد 99 سالگی خویش درگذشت.
از او تا کنون آثاری چون «آربا»،«ایلیتا»،«بازی سرنوشت»،«حکومت بر قلبها»،«معجزه عسل»،«شاید یک رویا باشد»،«رویای واریا» و «گریز از عشق» به فارسی ترجمه شدهاندو ...........