انگشتری سوم خاتم
نویسنده:
علیرضا قزوه
امتیاز دهید
اشعار عاشورایی
از کودکی در دسته های عزاداری و سینه زنی گم میشدم. هنوز هم گمشده آن دسته هایم. محرم که می آید کتیبه های محتشم را بر دیوار دل میکوبم و تا اربعین دلتنگ آن ظهر عطشان میمانم. هنوز هم به پیاله آب که دست میبرم دلم پر میکشد تا لب شط فرات. به لب که میرسانمش هرم یاد خیمه ها آتش به جانم میریزد. مگر سنگ باشد دلی که این غمنامه را شنیده
باشد و آب خوش از گلویش پایین برود و لب به یادحسین وانکند. حال ما که قصه را شنیده ایم این است تا حال به سرمنزل رسیده ها که ............
بیشتر
از کودکی در دسته های عزاداری و سینه زنی گم میشدم. هنوز هم گمشده آن دسته هایم. محرم که می آید کتیبه های محتشم را بر دیوار دل میکوبم و تا اربعین دلتنگ آن ظهر عطشان میمانم. هنوز هم به پیاله آب که دست میبرم دلم پر میکشد تا لب شط فرات. به لب که میرسانمش هرم یاد خیمه ها آتش به جانم میریزد. مگر سنگ باشد دلی که این غمنامه را شنیده
باشد و آب خوش از گلویش پایین برود و لب به یادحسین وانکند. حال ما که قصه را شنیده ایم این است تا حال به سرمنزل رسیده ها که ............
آپلود شده توسط:
tajii
1392/03/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی انگشتری سوم خاتم
خطش به کوفی ومهرش فریب بود
*****
"آقا میا به کوفه که این قوم بی حیا
رفتارشان به مسلم تنها عجیب بود"!
بی شک علی رضا قزوه یکی از شاعران بی بدیل در زمینه شعر عاشورایی معاصر است...
با کاروان نیزه بدنبال میروم
درمنزل نخست تو از حال میروم...