آشیان عقاب
نویسنده:
کنستانس هون
مترجم:
ابراهیم یونسی
امتیاز دهید
✔️ آشیان عقاب رمانی است اثر گذار از کنستانس هون که به گونهای شگفت تصویری از اروپای عصر روشنگری، دوران رشد اندیشه و عصر درک مقام اجتماعی زن در چنین برهه از تاریخ اروپا را رقم میزند. شخصیت اصلی رمان فراولاین دوشیزهای است که پدر و مادرش را از دست داده و برای دوام زندگی ناچار است دعوت مادربزرگ اتریشیاش را بپذیرد. فراولاین که دانشجوی موسیقی است و پیانو را به نیکویی مینوازد در زندگی با مادربزرگ پای به دنیای اشرافیتی در حال پوسیدگی و زوال میگذارد و در دیداری از قصر قدیمی آشیان عقاب و مالک آن حوادثی روی میدهد.
برشی از کتاب:
نمیدانم کنت فن برنشتاین به پسرش چه گفته بود، اما وقتی در سر میز صبحانه با آنها روبرو شدم کنراد کم حرف بود و با من با ادب و تعارفی که درخور میهمان پدرش بود برخورد کرد. من از این بابت سپاسگزار بودم، هر چند همچنان از او احتیاط میکردم. بیشتر کنت بود که حرف میزد، و ضمن صحبت من علت باز آمدن نامنتظر پسرش را دریافتم. از قرار آن سال در اروپا شورش در همه جا دامنه گرفته بود، از میلان گرفته تا وین و بوداپست.
کنت گفت: «وقتی کارگر کارخانه فکر میکند که میتواند قوانین خودش را به کارفرما دیکته کند و به عمارت حکومتی حمله ببرد و دست به غارت و چپاول و کشت و کشتار بزند تا به خواستهایش گردن بگذارند، من نمیدانم کار این دنیا به کجا خواهد کشید.»
میدانستم که مدتهاست اتریشیها ولایات شمالی ایتالیا را اشغال کردهاند، و مثل هر قدرت فاتحی بسیار مورد تنفرند. با قدری تردید گفتم: «ایتالیاییها شاید میخواهند خودشان خودشان را اداره کنند.»
«نه، عزیزم، مردمی هستند بیقرار و بیوجود، که حتی از اداره یک کودکستان هم عاجزند ـ کنراد، درست میگویم؟»...
بیشتر
برشی از کتاب:
نمیدانم کنت فن برنشتاین به پسرش چه گفته بود، اما وقتی در سر میز صبحانه با آنها روبرو شدم کنراد کم حرف بود و با من با ادب و تعارفی که درخور میهمان پدرش بود برخورد کرد. من از این بابت سپاسگزار بودم، هر چند همچنان از او احتیاط میکردم. بیشتر کنت بود که حرف میزد، و ضمن صحبت من علت باز آمدن نامنتظر پسرش را دریافتم. از قرار آن سال در اروپا شورش در همه جا دامنه گرفته بود، از میلان گرفته تا وین و بوداپست.
کنت گفت: «وقتی کارگر کارخانه فکر میکند که میتواند قوانین خودش را به کارفرما دیکته کند و به عمارت حکومتی حمله ببرد و دست به غارت و چپاول و کشت و کشتار بزند تا به خواستهایش گردن بگذارند، من نمیدانم کار این دنیا به کجا خواهد کشید.»
میدانستم که مدتهاست اتریشیها ولایات شمالی ایتالیا را اشغال کردهاند، و مثل هر قدرت فاتحی بسیار مورد تنفرند. با قدری تردید گفتم: «ایتالیاییها شاید میخواهند خودشان خودشان را اداره کنند.»
«نه، عزیزم، مردمی هستند بیقرار و بیوجود، که حتی از اداره یک کودکستان هم عاجزند ـ کنراد، درست میگویم؟»...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آشیان عقاب