جلوه حق: بحثی پیرامون صوفیگری در گذشته و حال
نویسنده:
ناصر مکارم شیرازی
امتیاز دهید
مقدمه و پاورقی از: داوود الهامی
از گرایشهایى که کمتر محیطى از آن برکنار مانده، گرایشهاى مربوط به تصوف یا شبه آن است که در هر جا اقلیتى را به خود جذب کرده، منتها ممکن است همه جا به این نام نباشد.
تاریخ نشان مى دهد که این گرایش خاص، حتى قبل از اسلام در یونان و هند و کشورهاى مختلف اروپا و آسیا وجود داشته، طریقه کَلبیین در یونان قدیم یکنوع روش صوفیانه بوده، و گرایشهاى مرتاضان هند و رهبانان مسیحى نیز آب و رنگ تصوف دارد. در قرن اول اسلام اثرى از گرایشهاى صوفیگرى در محیط اسلامى دیده نمى شود؛ ولى از قرن دوم که اسلام گسترش زیادى پیدا کرد و به دنبال آن علوم و تمدنهاى بیگانه از طریق ترجمه به محیطهاى اسلامى راه یافت، مترجمین که خود داراى گرایشهاى خاصى بودند در انتقال تصوف به محیطهاى اسلامى سهم فراوانى داشتند.
اصولا در این قرن (قرن دوّم هجرى) و آغاز قرن سوم که «بنى عباس» سخت بر نشر علوم دیگران، و ترجمه آنها به زبان عربى تلاش مى کردند، بازار مذاهب و فرقه هاى گوناگون رونق گرفت و از جمله، مسلک تصوف تدریجاً در میان مسلمین نفوذ پیدا کرد. مى گویند اوّلین کسى که بذر این مسلک را در سرزمین اسلام پاشید ابو هاشم کوفى بود، و در بعضى از روایات آمده است: «هُو الّذى اِبتدَعَ مَذْهَبّا یُقال لَهُ التّصَوّف وَ جَعَلَهُ مقرّاً لِعَقیدَتِهِ»; «او همان کسى است که مذهبى به نام تصوّف بدعت نهاد و آن را قرارگاه عقیده خود ساخت».
از شواهد این موضوع این است: احادیثى که در ذّم صوفیه و انتقاد از روش آنان وارد شده نوعاً از امام صادق(علیه السلام) به بعد است که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار قسمت زیادى از آن را جمع آورى کرده است.
مورّخان مى گویند قبل از زمان مذکور اسم و رسمى از تصوف و صوفیگرى در میان مسلمین نبود، و اگر احیانا لفظ صوفى در بعضى از کلمات پیشینیان دیده شود دلیل بر وجود این مسلک در قرن اول نمى شود چون عرب این لفظ (صوفى) را بر شخص پشمینه پوش اطلاق مى کنند.
تعداد صفحات = 199 صفحه
بیشتر
از گرایشهایى که کمتر محیطى از آن برکنار مانده، گرایشهاى مربوط به تصوف یا شبه آن است که در هر جا اقلیتى را به خود جذب کرده، منتها ممکن است همه جا به این نام نباشد.
تاریخ نشان مى دهد که این گرایش خاص، حتى قبل از اسلام در یونان و هند و کشورهاى مختلف اروپا و آسیا وجود داشته، طریقه کَلبیین در یونان قدیم یکنوع روش صوفیانه بوده، و گرایشهاى مرتاضان هند و رهبانان مسیحى نیز آب و رنگ تصوف دارد. در قرن اول اسلام اثرى از گرایشهاى صوفیگرى در محیط اسلامى دیده نمى شود؛ ولى از قرن دوم که اسلام گسترش زیادى پیدا کرد و به دنبال آن علوم و تمدنهاى بیگانه از طریق ترجمه به محیطهاى اسلامى راه یافت، مترجمین که خود داراى گرایشهاى خاصى بودند در انتقال تصوف به محیطهاى اسلامى سهم فراوانى داشتند.
اصولا در این قرن (قرن دوّم هجرى) و آغاز قرن سوم که «بنى عباس» سخت بر نشر علوم دیگران، و ترجمه آنها به زبان عربى تلاش مى کردند، بازار مذاهب و فرقه هاى گوناگون رونق گرفت و از جمله، مسلک تصوف تدریجاً در میان مسلمین نفوذ پیدا کرد. مى گویند اوّلین کسى که بذر این مسلک را در سرزمین اسلام پاشید ابو هاشم کوفى بود، و در بعضى از روایات آمده است: «هُو الّذى اِبتدَعَ مَذْهَبّا یُقال لَهُ التّصَوّف وَ جَعَلَهُ مقرّاً لِعَقیدَتِهِ»; «او همان کسى است که مذهبى به نام تصوّف بدعت نهاد و آن را قرارگاه عقیده خود ساخت».
از شواهد این موضوع این است: احادیثى که در ذّم صوفیه و انتقاد از روش آنان وارد شده نوعاً از امام صادق(علیه السلام) به بعد است که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار قسمت زیادى از آن را جمع آورى کرده است.
مورّخان مى گویند قبل از زمان مذکور اسم و رسمى از تصوف و صوفیگرى در میان مسلمین نبود، و اگر احیانا لفظ صوفى در بعضى از کلمات پیشینیان دیده شود دلیل بر وجود این مسلک در قرن اول نمى شود چون عرب این لفظ (صوفى) را بر شخص پشمینه پوش اطلاق مى کنند.
تعداد صفحات = 199 صفحه
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جلوه حق: بحثی پیرامون صوفیگری در گذشته و حال
[/quote]
تعدا صفحات کتاب بطور خودکار محاسبه می شود و کتابداران نقشی در وارد کردن تعداد صفحات کتاب هنگام تایید کتابها ندارند . بعضا مواردی پیش می آید که اشتباهی درمحاسبه ی خودکار تعداد صفحات رخ می دهد و بقول هدبوک عزیز ، شما با ویرایش آن مارا سریعتر از پیش آمدن چنین اشتباهی آگاه می فرمایید و به اصلاح دستی آن اقدام می کنیم .
با سپاس از همکاری همگی دوستان
پیروز باشید و برقرار ...
دستانی که کمک می کنند مقدس تر از دستانی هستند که دعا میکنند..
خوب عزیزم جا پیغام دادن به کتابدارها خودت تو بهبود توضیحات یه بند اضافه که "تعداد صفحات=199 صفحه" میتونی پر رنگشم کنی که تو چشم باشه.[/quote]
راستش نخواستم حرف من با حرف کتابدار ها دو تا بشه
اونوقت ممکنه ناظرها بیان حرف من رو طبق معمول حذف کنند جناب کله کتابی عزیز
:-):-)
[/quote]
دستانی که کمک می کنند مقدس تر از دستانی هستند که دعا میکنند..
خوب عزیزم جا پیغوم و پسغام دادن به کتابدارها خودت تو بهبود توضیحات یه بند اضافه که "تعداد صفحات=199 صفحه" میتونی پر رنگشم کنی که تو چشم باشه.
:-):-)
فایل کتاب 199 صفحه است ولی به اشتباه 7 صفحه درج شده
:-):-)
تاریخ نشان مى دهد که این گرایش خاص، حتى قبل از اسلام در یونان و هند و کشورهاى مختلف اروپا و آسیا وجود داشته، طریقه کَلبیین در یونان قدیم یکنوع روش صوفیانه بوده، و گرایشهاى مرتاضان هند و رهبانان مسیحى نیز آب و رنگ تصوف دارد. در قرن اول اسلام اثرى از گرایشهاى صوفیگرى در محیط اسلامى دیده نمى شود؛ ولى از قرن دوم که اسلام گسترش زیادى پیدا کرد و به دنبال آن علوم و تمدنهاى بیگانه از طریق ترجمه به محیطهاى اسلامى راه یافت، مترجمین که خود داراى گرایشهاى خاصى بودند در انتقال تصوف به محیطهاى اسلامى سهم فراوانى داشتند.
اصولا در این قرن (قرن دوّم هجرى) و آغاز قرن سوم که «بنى عباس» سخت بر نشر علوم دیگران، و ترجمه آنها به زبان عربى تلاش مى کردند، بازار مذاهب و فرقه هاى گوناگون رونق گرفت و از جمله، مسلک تصوف تدریجاً در میان مسلمین نفوذ پیدا کرد. مى گویند اوّلین کسى که بذر این مسلک را در سرزمین اسلام پاشید ابو هاشم کوفى بود، و در بعضى از روایات آمده است: «هُو الّذى اِبتدَعَ مَذْهَبّا یُقال لَهُ التّصَوّف وَ جَعَلَهُ مقرّاً لِعَقیدَتِهِ»; «او همان کسى است که مذهبى به نام تصوّف بدعت نهاد و آن را قرارگاه عقیده خود ساخت».
از شواهد این موضوع این است: احادیثى که در ذّم صوفیه و انتقاد از روش آنان وارد شده نوعاً از امام صادق(علیه السلام) به بعد است که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار قسمت زیادى از آن را جمع آورى کرده است.
مورّخان مى گویند قبل از زمان مذکور اسم و رسمى از تصوف و صوفیگرى در میان مسلمین نبود، و اگر احیانا لفظ صوفى در بعضى از کلمات پیشینیان دیده شود دلیل بر وجود این مسلک در قرن اول نمى شود چون عرب این لفظ (صوفى) را بر شخص پشمینه پوش اطلاق مى کنند.
:-):-):-)
همچمنین علماء و فقهاى بزرگ شیعه که مرزداران ایمان و اعتقاد مردم مى باشند با این بدعت آشکار در طول تاریخ به مبارزه برخاسته با نوشتن کتابها و رساله ها عقاید انحرافى آنان را نقد کرده اند. از جمله کتابهایى که در نقد عقاید صوفیه به قلم روز نوشته شده، کتاب کم حجم و پر فایده «جلوه حق» به قلم استاد ما و استاد بزرگ حوزه و زعیم عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى است. این کتاب را استاد گرچه حدود 40 سال پیش در دوران جوانى نوشته و ظاهراً اولین اثر چاپى اواست; ولى در نوع خود کتاب بسیار ارزشمند و مفید و «مؤثر مى باشد; و در این اواخر در آن تجدید نظر کرده و تغییرات و اصلاحات فراوانى در آن کردند و بر ارزش آن افزودند.
این کتاب که مدت ها است نایاب شده بود به در خواست علاقه مندان هم اکنون به زیور طبع آراسته مى گردد و این چاپ نسبت به چاپهاى قبلى مزایایى دارد که از جمله: افزودن یک مقاله مفصل زیر عنوان «عرفان اسلامى و عرفان التقاطى» توسط خود استاد بر اصل کتاب است. و دیگر مقدمه و مقاله اى به نام «پیدایش تصوف در جامعه اسلامى» و پاورقى هائى است که توسط نگارنده این سطور بر این چاپ افزوده شده است.
:-):-):-)
1ـ مطالبى ساده و در خور مطالعه و احیاناً سودمند که از مذاهب وادیان مختلف و اندیشه هاى گوناگون گرفته اند; و در این راه، نظرشان تنها محدود به اسلام نبوده، بلکه از آئین «مسیح» و «بودا» و «خسروانى» و «زرتشت» و «مانى» و «مزدک» و اندیشه هاى «افلاطون» و «فلوطین» و دیگران اقتباس کرده و از ترکیب آنها مسلکى به عنوان «تصوف» ساخته اند; زیرا به قول بعضیها: «صوفیان پخته و وارسته معتقدند که هر یک از مذاهب و مسالک داراى جزئى از حقیقت است ولو آن حقیقت به مقدار بسیار کمى باشد. نتیجه چنین عقیده اى این است که صوفى روشن ضمیر غیر متعصب حاضر است آن حقایق را در هر جا و نزد هر فرقه اى ببیند اخذ کند و التقاط نماید» و از این راه، کوشیده اند با سخت گیریهاى همه مذاهب و مرام ها مقابله و مخالفت کنند.
2- مطالبى که نادرست و نابخردانه و خرافات آشکار است و در این باب نوشته هاى صوفیها به درجه اى مشوش و درهم است که گاه به خوابهاى پریشانى بیشتر شباهت دارد و ادعاهاى عجیب و غریب که انسان سخت در تعجب فرو مى رود.
:-):-):-)
:-):-):-)