رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
گوزن های پا به ماه
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 9 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 9 رای
«گوزن های پا به ماه » عنوان دفتر شعر « کمال شفیعی » است . شاعری که البته شاید خیلی نشود عنوان جوان را به او اطلاق کرد اما چابکی و سبک بالی جوانانه در شعرهایش هویداست . این دفتر که شامل 58 شعر از سروده های شاعر است ، شامل اشعار سپید کوتاه شفیعی است . اما قبل از هر چیز « چاپ پنجم » یک کتاب شعر را اگر نتوان یک اتفاق بعید دانست ، مطمئناً اتفاقی نادر و شگفت آور است که « گوزن های پا به ماه » به این توفیق دست یافته است . اما شعرها ...
تقریباً همه اشعار این مجموعه خصوصیتی مشترک دارند : سادگی زبانی و گریز از پیچیدگی و مغلق گویی . این سادگی البته همیشه موفق نیست ولی در بسیاری از شعرها به زیبایی و استحکام کار افزوده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
mahdibn
mahdibn
1392/01/13

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی گوزن های پا به ماه

تعداد دیدگاه‌ها:
8
[quote='خلیفه شب']
گاهی مسیرهایی هست که میدونیم هست اما ازش بی خبریم.یا شاید روزگاری اون مسیر طی شده و بعد هم فراموش شده.یا شاید هم خیال میکنیم که فراموش شده!!!![/quote]
اره خب. اینجوریه دیگه.
[quote='غروب بتان']نقل قول از خلیفه شب:نقل قول از غروب بتان:نقل قول از خلیفه شب:نقل قول از غروب بتان:نقل قول از خلیفه شب:نقل قول:گمانم عشق
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟
شاید مقصدش ناکجا آباد بود. مسیری که هرگز طی نخواهد شد.
آنگاه مجبوری زیر سم ستوران درد زیادی رو متحمل بشی.
از من میشنوی رها کن خودت رو از قیدش.
گاهی مسیرهایی هست که میدونیم هست اما ازش بی خبریم.یا شاید روزگاری اون مسیر طی شده و بعد هم فراموش شده.یا شاید هم خیال میکنیم که فراموش شده!!!!
خب به علت اینکه دیر وقته و حال نداشتم رو حرفتون فکر کنم بعدا پاسختون رو میدم. [/quote]
دوست عزیز من فقط جواب دادم.سوال نکردم!
شب خوش.
[quote='خلیفه شب']نقل قول از غروب بتان:نقل قول از خلیفه شب:نقل قول از غروب بتان:نقل قول از خلیفه شب:نقل قول:گمانم عشق
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟
شاید مقصدش ناکجا آباد بود. مسیری که هرگز طی نخواهد شد.
آنگاه مجبوری زیر سم ستوران درد زیادی رو متحمل بشی.
از من میشنوی رها کن خودت رو از قیدش.
گاهی مسیرهایی هست که میدونیم هست اما ازش بی خبریم.یا شاید روزگاری اون مسیر طی شده و بعد هم فراموش شده.یا شاید هم خیال میکنیم که فراموش شده!!!![/quote]
خب به علت اینکه دیر وقته و حال نداشتم رو حرفتون فکر کنم بعدا پاسختون رو میدم.
[quote='غروب بتان']نقل قول از خلیفه شب:نقل قول از غروب بتان:نقل قول از خلیفه شب:نقل قول:گمانم عشق
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟
شاید مقصدش ناکجا آباد بود. مسیری که هرگز طی نخواهد شد.
آنگاه مجبوری زیر سم ستوران درد زیادی رو متحمل بشی.
از من میشنوی رها کن خودت رو از قیدش.[/quote]
گاهی مسیرهایی هست که میدونیم هست اما ازش بی خبریم.یا شاید روزگاری اون مسیر طی شده و بعد هم فراموش شده.یا شاید هم خیال میکنیم که فراموش شده!!!!
[quote='خلیفه شب']نقل قول از غروب بتان:نقل قول از خلیفه شب:نقل قول:گمانم عشق
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟[/quote]
شاید مقصدش ناکجا آباد بود. مسیری که هرگز طی نخواهد شد.
آنگاه مجبوری زیر سم ستوران درد زیادی رو متحمل بشی.
از من میشنوی رها کن خودت رو از قیدش.
[quote='غروب بتان']نقل قول از خلیفه شب:نقل قول:گمانم عشق
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟ [/quote]
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟
[quote='خلیفه شب']نقل قول:گمانم عشق
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...[/quote]
چرا؟
گمانم عشق
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد

دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
گوزن های پا به ماه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک